"اکبر" دلبسته دنیا نبود
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید اکبر جمشيدی، یادگار «فرامرز» و «معصومه» پانزدهم شهريور ماه سال 1345 در روستای حصار كلک از توابع شهرستان پاكدشت ديده به جهان گشود. وی تا دوم راهنمايی درس خواند و سپس به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر پنجم اسفند ماه سال 1364 با سمت موشک انداز پی. ام. پی درفاو عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وی در گلزار شهدای روستای ارمبو يده تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
روایتی خواندنی از خواهر شهید «اکبر جمشیدی» آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است، را در ادامه میخوانید؛
اکبر کمتر بالشت زیر سرش میگذاشت، درِ اتاقی که میخوابید، طاقچهای کوچک بود که چند سانتی متر از زمین فاصله داشت. همیشه سرش را روی طاقچه کوچک میگذاشت و هرچه مادرش میگفت: آنجا سفت است یک چیز نرم زیر سرت بگذار. میگفت: مادر جان! اگر بمیرم همین سنگها زیر سر انسان است، پس دل به این دنیا نبندید.
در مرخصیها وقتی سر سفره مینشست. اگر میدید بچهها سر نوع غذا غُر میزنند، میگفت: شما باید شکرگزار باشید. در جبهه بعضی اوقات در عملیاتها تا چند روز به رزمندگان امکان رساندن غذا برای آنها فراهم نمیشود و از نان خشک میخورند. او اگر میدید بر سر نوع ظرف غذا ناراحت هستند، میگفت: خدا را شکر کنید که غذایی هست، ظرف آن مهم نیست خدا را شکر گزار باشید.
او دلبستگی به این دنیا نداشت. وقتی دیگران لباس نو میخریدند پدر و مادر به او میگفتند: تو نیز بخر. میگفت: دل به این دنیا نبندید که فانی است و به پایان میرسد. فکر ذخیره برای آخرت باشید.
آخرین باری که به مشهد مقدس رفته بود عکسی گرفته بود که میگفت: این عکس را برای شهادتم استفاده کنید و ما هم ناراحت میشدیم و میگفتیم این را نگو. او میگفت: به هر حال هر انسانی میمیرد چه بهتر از شهادت. میگفت: اگر میخواهید در آن لحظه (شهادت من) آرام بگیرید یاد زینب (س) باشید و رنجهایی که کشیده آرام میشوید همان عکس را برای شهادت او استفاده کردیم.