دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۰۸
نوید شاهد - مادر شهید «ولی‌الله محمدی» می‌گوید: «هر بار به ولی می گفتم که درس بخوان تا دیپلم بگیری، به من می گفت: صبر کن برایت دیپلم افتخار می گیرم.»

«دیپلم افتخار»

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران: شهید والامقام ولی الله محمدی، یادگار «حبیب‌الله» در اولین روز خرداد سال 1348 در یک خانواده مذهبی در شهر شهید پرور قدس، دیده به جهان گشود. در شش سالگی وارد مدرسه شد و تحصیلات خود را آغاز نمود.

همزمان با تحصیل علاوه بر فعالیتهای قرآنی و مذهبی، همراه با دیگر مردم مسلمان تهران، در راهپیمایی های انقلابی شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صحنه را ترک نکرده و با عضویت در پایگاه های بسیج مردمی، به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.

شهید محمدی که با آغاز تهاجم مزدوران عراقی به مرزهای کشور، همواره شوق حضور در جبهه های نبرد را در سر می پروراند، با جلب رضایت والدین، علی رغم مخالفت پزشکان با اعزام ایشان به علت بیماری آپاندیس، چندین بار راهی مناطق جنگی شد و در عملیات های مهمی از جمله کربلای یک، دو و پنج، شرکت نمود و حماسه هایی از خود به جای گذاشت و سرانجام، پس از رشادت های فراوان، در تاریخ نوزدهم اسفند سال 1365 در کربلای شلمچه، به سعادت شهادت نائل گردید.

مادر شهید «ولی‌الله محمدی» روایت می‌کند:

هر بار به ولی می گفتم که درس بخوان تا دیپلم بگیری، به من می گفت: صبر کن برایت دیپلم افتخار می گیرم. بار آخر که به مرخصی آمده بود، رفتارش عوض شده بود؛ به محیط اطرافش توجهی نداشت. مرتب در فکر بود.

آخرین بار موقع رفتن به جبهه، دیدم که صورتش به شدت نورانی شده و سینه اش به قدری پهن، که هرچقدر تلاش می کردم در آغوشش بگیرم، نمی توانستم. همان جا بود که فهمیدم پسر 18 ساله ام می رود که شهید شود.

روی زمین نشسته بود و پوتین هایش را می پوشید، من هم دورش می گشتم. مرا نشاند، خودش سه بار دور من چرخید و گفت: پنجاه تا پسر مثل من فدای تو یک مادر. خواستم ببوسمش که گفت: بیا صورتم را ببوس، اما زیاد در بهر من نرو که بعداْ دلت می سوزد.

موقع خاکسپاری به او گفتم: مادر جان، من که دیگر تو را نمی بینم، لااقل شب ها به خواب من بیا. ولی پسر خوب و حرف گوش کنی بود. بعد از آن، مرتب به خوابم آمد.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده