ماجرای خوابی که مادر ولیالله میبینید
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: ولی الله در اولین روز از آخرین ماه بهار 1347 دیده به جهان گشود. وی در سن 6 سالگی به مدرسه رفت و با نمرات عالی دوران دبستان را سپری نمود. در همان دوران کودکی نماز می خواند و در ماه مبارک رمضان درحالی که روزه برای او واجب نبود، روزه می گرفت. نیمه شعبان جشن می گرفت و بعضی از شب های ماه مبارک رمضان افطاری می داد.
در سن 11 سالگی بود که شورش های مردم علیه رژیم مزدور شاه شروع شد، او هم همراه مردم در تظاهرات ها شرکت می کرد تا آن که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. وقتی که بسیج و پایگاه های مقاومت تأسیس شد او همواره در مراکز بسیج شرکت می کرد. شب ها به پاسداری از شهر و پایگاهها مشغول بود و روز به درس خواندن می پرداخت.
هنگامهِ جنگ تحمیلی؛ همواره در تلاش بود که به جبهه برود. با سعی و کوشش زیاد از پدر و مادر رضایت گرفت و از طرف مدرسه به مدت 6 ماه عازم جبهه شد. مادر و پدر شهید به علت کمی سن وی، با رفتن او به جبهه مخالفت می کردند اما او به اصرار زیاد و گریه و زاری و نهایتا خواب مادرش، عازم جبهه شد.
مادرش در خواب دیده بود که امام زمان (عج) آمده و خواسته تا ولی را با خود ببرد و خطاب به مادر می فرمودند که: چرا اجازه او را نمی دهید؟
ولی الله پس بعد از گذراندن 6 ماه حضور در جبهه، به بیمارستان رفت و به علت عمل آپاندیس بستری شد. سپس خواست تا دوباره به جبهه برود ولی دکترها اجازه ندادند. او هم مشغول به تحصیل شد تا این که دوباره عازم جبهه شد.
او هر بار که به مرخصی می آمد مجروح بود. همیشه روی زمین میخوابید؛ هرگاه که مادرش می خواست زیر او تشک پهن کند، اجازه نمی داد و می گفت: رزمندگان در جبهه روی زمین می خوابند.
ولی الله محمدی در عملیات های بسیاری از جمله کربلای 1 و 2 و 5 شرکت نمود و حماسههایی از خود به جا گذاشت تا سرانجام در تاریخ نوزدهم اسفند سال 1365 در کربلای شلمچه به سعادت شهادت نائل گردید.