جادههای پر از گلوله و آتش!
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسین تاجیک، یادگار «حاجیآقا» و «فاطمه» نهم اسفند ماه سال 1340 در شهرستان ورامین به دنیا آمد. وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. در سال 1359 ازدواج کرد و سپس به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر سوم آبان ماه سال 1359 در آبادان به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
روایتی خواندنی از شهید را در ادامه میخوانیم:
بخشهای مهمی از شهر خرمشهر در دست عراقیهاست. آبادان در محاصره است. دشمن از ناحیه کوی ذوالفقاری هر لحظه به پیش میآید. این روزها، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنیاند. روز هایی پر از آتش و خون و درگیری، آسمان آبادان تیره و تار است و از هر سوء و در هر لحظه صدای انفجارهای پیاپی شنیده می شود.
در این جادههای پر از گلوله و آتش، جوان دلاور ارتشی، سوار بر خودرویی جنگی در کشاکش جنگ و نبرد، حرکت میکند. شاید در خاموشی کوتاه مدت، صدای گلولهها و انفجارها از لابه لای دود و آتش، خیال خود را به کیلومترها آن طرفتر پرواز دهد تا آخرین خاطرات روزهای مرخصی اش را مرور کند.
بر لب های نامرد جوان لبخندی با شرم نقش بسته. در چارچوب در و به وقت خداحافظی از او می پرسد: حسین، چه وقتی را برای مراسم عروسی در نظر گرفته ای؟ و او محو در چشمان سرشار از زندگی دختر می گوید: وقتی عروسی می کنیم که دشمن را ازخاک خودمان بیرون کرده باشیم. مطمئناً به زودی! غرش توپهای جنگی او را از خیال شیرین خود بیرون می آورد و دوباره به صحنه درگیری بر می گرداند.
چند روزی است که دشمن دیوانه بار حمله می کند. جاده بسیار خطرناک است. از زمین و آسمان گلوله و ترکش می بارد. نیروهای ارتشی، سپاهی و بسیجی با تمام توان خود با دشمن میجنگند تا به هر شکلی که شده حصر آبادان را بشکنند.
ناگهان ستونی بلند از دود و آتش و گلوله، حسین و دیگر رزمندگان مستقر در جاده آبان - ماهشهر را در برمیگیرد. بعد از مدتی ستون عظیم دود و سیاهی فرو می نشیند، حالا دیگر نشانی از حسین نیست. حسین از انظار همگان ناپدید می شود.
سالها از روز سوم بهمن ماه 1359 می گذرد. حصر آبادان شکسته و خونین شهر خرمشهر آزاد شده است. دشمن از خاک کشور بیرون رانده شده، اما چشمان منتظر بر در خیره شده و مادر و پدر و همسر (حسین تاجیک)، همچنان پس از سالیان دراز گم گشته شان را چشم به راه است.