قسمت سوم:
پنجشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۵۶
شهید علی پیرونظر در خاطراتش نوشته است: لباس‌ها را حاضر و ساک‌هایمان را برداشتیم رفتیم. اطلاعات نفری یک کفن گرفتیم و از درب مرکز خارج شدیم. ۲۵ نفر بودیم در راه شعار می‌دادیم. حسین رهبر هم گلاب می‌پاشید. به خیابان طالقانی که رسیدیم صف عظیم دانشجویان نمایان شد که با کفن و لباس بسیجی و پیشانی بند با رنگ‌های مختلف به طرف سالن ورزشگاه در حرکت بودند.

خاطرات خودنوشت| خیابان طالقانی و دانشجویان

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران؛ «شهید علی پیرونظر» یادگار اسرافیل، سوم بهمن ماه 1343 در تهران چشم به جهان گشود. او در دوران دفاع مقدس در ماهوت در مسئولیت تیربارچی سوم بهمن ماه 1366 به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای ساوه به خاک سپرده شد.

خاطرات خودنوشت شهید علی پیرونظر از لحظه، لحظهِ اعزام به جبهه


پنجشنبه ۶۶/۸/۷

ساعت۵/۵ بیدار شدم نمازم را خواندم و به سالن غذاخوری رفتم. لیوان ساده‌ای گرفتم و از حسین موسوی قند گرفتم و با حسین رهبر و دیگر بچه‌ها مشغول خوردن صبحانه شدیم. ساعت ۷/۵ دوستم آمد و با دوستم و حسین رهبر و موسوی به تبلیغات رفتیم و هر کدام یک بازوبند انتظامات گرفتیم که رویش الله‌اکبر نوشته بود.

لباس‌ها را حاضر و ساک‌هایمان را برداشتیم رفتیم. اطلاعات نفری یک کفن گرفتیم و از درب مرکز خارج شدیم. ۲۵ نفر بودیم در راه شعار می‌دادیم. حسین رهبر هم گلاب می‌پاشید. به خیابان طالقانی که رسیدیم صف عظیم دانشجویان نمایان شد که با کفن و لباس بسیجی و پیشانی بند با رنگ‌های مختلف به طرف سالن ورزشگاه در حرکت بودند. بعد از رسیدن همه نشستن بچه‌های ما درست روبروی جایگاه بودند. آقای خرقانیان پشت تریبون اعلام برنامه کرد؛ اول قرآن بعد دکلمه برادر کریمی و بعد سخنرانی برادر محتشمی وزیر کشور و بعد دعا و خداحافظی.
ساعت ۴ بعدازظهر حرکت کردیم. کسی نمی‌دانست کجا می‌رویم اتوبوس بی‌هیچ توقفی می‌رفت. غرق آباد برای شام نگه داشت. در اتوبوس بچه‌ها از هم پذیرایی می‌کردند. مرتضی فرامرزی سیب می‌داد دوستم شامی و نان بربری و بعضی تخمه و...
حدود ساعت یک نیمه شب جمعه۶۶/۸/۸ به سنندج رسیدیم بعد به پادگان امام علی علیه السلام و شب را در حسینیه لشگر۱۰ سیدالشهدا گذراندیم.

ادامه دارد...

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده