همیشه سعی کنید کفر را از بین ببرید
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید «محمدرضا رسولی» هجدهم اردیبهشت ماه 1352، محمدرضا در منطقه شمیران واقع در تهران متولد شد. 5 سالش بود که به همراه خانواده، به شهرستان ملارد عزیمت نموده و در آنجا ساکن شدند. تحصیلاتش را تا مقطع سوم دبیرستان ادامه داد.
در سن 13 سالگی به همراه پدرش با گذراندن 4 ماه دوره آموزشی در پادگان سید الشهدا 6 ماه به جبهه اعزام گردید وقتی به سن خدمت سربازی رسید، به عضویت سپاه در آمد و وارد ستاد کل نیروهای مسلح شد. و در تاریخ 1372/2/2 در نیروی هوایی سپاه در قسمت لجستیک گروه مخابرات استخدام گردید و پس از چند ماه به مرکز آموزش 06 نزاجا معرفی شد و موفق به اخذ سردوشی گردید.
محمدرضا به ورزش علاقه زیادی داشت و عضو تیم تکواندو و فتح سپاه نیز بود. ایشان به همراه 6 تن از دوستان همدوره ای خود در آبان 1373 به تشکیل کمیته جستجوی مفقودین پیوست و در اندک زمان مسئول ستاد جستجو مفقودین در منطقه عمومی غرب، به وی محول گردید.
محمدرضا ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد. یک سال پس از ازدواجش در تاریخ 1374/1/23 به همراه همرزمانش در منطقه مهران – قلاویزان مشغول کار تفحص پیکر مطهر شهدا بودند که پایش به قله انفجاری مین والمیر گیر کرد و برای جلو گیری از شهادت سایر دوستان خودش را روی مین انداخته و از ناحیه دست و صورت و سینه به شدت جراحت برداشته و در راه انتقال به بیمارستان به فیض شهادت نائل شد.
متن وصیتنامه سردار شهید «محمدرضا رسولی» را در ادامه میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب و با درود بی کران بر یگانه منجی عالم بشریت و با سلام بر کفرستیزان اسلام، وصیتم را آغاز می کنم. با اینکه من کوچک تر از آنم که برای شما وصیتی کنم ولی دوست دارم همانند بقیه بچه ها وصیت کنم: اول این که از شما تمام عزیزان حلالیت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشید. با این که من کوچک تر بودم برای رفتن به جبهه، اما در خودم دیدم که می توانم بجنگم و رفتم. مادرم مرا حلال کن؛ از اول بچگی اذیتتان کردم و چون من بچه بودم، برای بزرگ کردنم خیلی تلاش نمودی و زجرها کشیدی و همچون پروانه به دورم میچرخیدی.
از شما خیلی متشکرم و امیدوارم مرا ببخشی و از تو می خواهم برادر کوچکم امیرحسین را طوری تربیت کنی که راه ما را ادامه دهد و تو ای پدرم مرا حلال کن و مرا ببخش که همیشه اذیتت می کردم و امیدوارم مرا ببخشید و شما ای خواهرانم، از شما می خواهم مثل همیشه حجابتان را همانطور رعایت کنید.
و تو ای برادرم، دوست دارم همانطور در راه اسلام تلاش کنی، و تو ای برادر کوچکم اکبر، توهم راه برادرت داوود را ادامه بده، و از شما تمام امت حزب الله می خواهم اگر از من بدی دیدید، من که دستم از این دنیا کوتاه است، مرا حلال کنید و مادرم، دوست دارم همانطور به فعالیت خود ادامه دهی و پشت جبهه را خالی ننمایی و همانطور کمک کنی.
از شما تمام عزیزان می خواهم که فقط همیشه لبیک به فرمان آن پیر جماران گویید و او را تنها نگذارید و همیشه سعی کنید غده سرطانی خاورمیانه یعنی اسرائیل و شیطان بزرگ آمریکا را از بین ببرید و این کفر جهانی را از بین ببرید و آخرين خواهشی که دارم، مادرم، دوست دارم مرا زیر پای شهید عزیز محمود حیدری محبه دفن نمایید. دیگر عرضی ندارم.
فرزند حقیر شما محمدرضا رسولی ساعت 8:15 شب. سیزدهم مردادماه سال 1367
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار