"رستم" در زیر شکنجه مقاومت کرد
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: برای دیدار با والدین شهید رستم آذرباد مسافرتی به یزد داشتیم. این است خاطرات پدر و مادری رنج دیده و داغ دار: من همایون بمان اردشیر شهریاری و همسرم مهربان اردشیر آذرباد. دارای پنج فرزند، رستم، خداداد، مهناز، پریچهر و فرحناز هستیم.
ما در محله زرتشتیان زندگی می کردیم. رستم تحصیلات خود را در دبستان دینیاری شروع و دیپلم خود را از دبیرستان کیخسروی گرفت. او بسیار باهوش بود، به طوری که تمام درس هایش را در مدرسه و با گوش دادن به گفته های معلم یاد می گرفت و به همین دلیل در خانه خیلی درس نمی خواند ولی همیشه و در تمام دوران تحصیل با نمراتی عالی قبول میشد. شبهای امتحان که همه دانش آموزان مشغول خواندن درس و دلواپس امتحان بودند او با اطمینان کامل به آموخته های خود راحت می خوابید و صبح سرحال در جلسه امتحان حاضر میشد و خوشبختانه با نمرات خوب هم قبول میشد.
پسرم خداداد به سربازی رفته بود. رستم هم که دیپلم گرفت، خود را معرفی کرد. دوره آموزشی که تمام شد، هنگام مشخص کردن محل خدمت، رستم به شیراز افتاد. برای تغییر محل خدمتش به یزد با آقای مهربان اهورایی صحبت کردم. ایشان به من گفتند که شیراز جای خوبیست، چرا میخواهی محل خدمتش را عوض کنی؟ در هنگام جنگ از سوی ارتش برای مقابله با جمعی از کردها که بر ضد حکومت ایران مبارزه می کردند، به کردستان اعزام شد. فقط چهار ماه از مدت خدمتش باقی مانده بود.
او در جبهه غرب بیسیم چی بود. با دستگیری اش می خواستند اطلاعاتی از او کسب کنند. او را شکنجه کردند. او با کمال شجاعت در برابر خواست دشمن مقاومت کرد. دشمنان چون موفق به کسب اطلاعات از او نمی شوند او را به رگبار بسته شهید میکنند.
من کارگر کارخانه گرداب یزد بودم. چون اهل مزرعه کلانتر هستم قطعه زمینی در آن جا داشتم که هر سال آن را زیر کشت می بردم.
ادامه دارد...