نوید شاهد - مادر شهید امنیت «مرتضی ابراهیمی» می‌گوید: «می‌گفت: مامان، دعا کن برایم. من از رفقایم عقب مانده‌ام. آن‌ها همه شهید شدند. مصطفی و محمد رفتند اما من مانده‌ام. در نهایت هم به دوستان شهیدش پیوست.»
مادرانه از شهید امنیت «مرتضی ابراهیمی»| روایتی از عشق به شهادت
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید مدافع امنیت پاسدار مرتضی ابراهیمی متولد 1363 و فرمانده گردان امام حسین(ع) ملارد بود که در ناآرامی‌های منطقه ملارد برای ایجاد امنیت در محل اغتشاش حضور داشت و توسط چاقوی اشرار به شهادت رسید. او یکی از مدافعان حرم اهل‌بیت(ع) در سوریه نیز بود. شهید ابراهیمی فرمانده شهید مدافع حرم، عباس آبیاری و همرزم شهید مصطفی صدرزاده و شهید محمد آژند بود. این شهید 35 ساله ساکن شهریار بود که از او دو فرزند به‌یادگار مانده است.

در ادامه روایتی مادرانه از شهید را می‌خوانید:

اعرابی، مادر شهید مرتضی ابراهیمی از خصوصیات اخلاقی فرزندش می‌گوید: از بچگی در هیأت امام حسین(ع) بزرگ شد، شوخ‌طبع بود و با همه شوخی می‌کرد، بگو و بخند زیادی داشت، دل هیچ کس را نشکست. هیچ کس از او بدی ندید و همه وقتی خبر شهادتش را می‌شنوند ناراحت می‌شوند. خدا را شکر که به بالاترین درجه‌ای که می‌توانست یعنی شهادت رسید. لیاقتش شهادت بود، اگر می‌مرد برای ما تأسف داشت، نوکر و مداح امام حسین(ع) بود، همیشه در هیأت برای امام حسین(ع) می‌خواند، نمی‌دانم در عزاداری سالار شهیدان چه‌چیزی و چگونه خواند که عین علی اکبر امام حسین(ع) به شهادت رسید و او را اِربا اِربا کردند.

او ادامه می‌دهد: عازم سوریه بود که گفته بودند؛ جا پر شده، برگردید و بار دیگر اعزام شوید، عاشق حضور در میدان سوریه بود، اما در تهران شهید شد فرمانده گردان بود، با سربازانش که داشتند در منطقه گشت می‌زدند، سربازان گفتند: شما جلو نروید و در منطقه بمانید، اما او گفته من جلوتر می‌روم تا اگر خطری باشد من با آن مواجه شوم. جانش را در دستش گرفت و رفت تا سربازانش به خطر نیفتند، شجاع بود و راضی نبود به پای کسی سنگ بخورد.

او ادامه می‌دهد: قاتل پسرم یک نفر نبود، یک لشکر او را دوره کردند و به شهادت رساندند. مرتضی برای خودش یلی بود و به‌تنهایی کسی نمی‌توانست حریفش باشد. قد و قامت بلندی داشت و تابوتی اندازه‌اش نمی‌شد. برای او جداگانه تابوت ساختند، مثل صاحب اسمش رشید و قوی بود، همیشه به من می‌گفت: مادر، نترس من حریف همه هستم. رابطه مرتضی با شهدای مدافع حرم خیلی خوب بود با شهید صدرزاده و آژند و آبیاری اهل یک هیأت بودند و در هیأت با هم دوست شده بودند، همیشه می‌گفت: مامان، دعا کن برایم. من از رفقایم عقب مانده‌ام. آن‌ها همه شهید شدند. مصطفی و محمد رفتند اما من مانده‌ام. در نهایت هم به دوستان شهیدش پیوست.

منبع: سایت پرشین وی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده