داریوش ذوالفقاری - صفحه 2

داریوش ذوالفقاری

انار ماه

انار ماه وقتی می­رسد ناگاه می­ افتد / و هر سو در بیابان دانه­ ای از ماه می ­افتد / دریدند آن­قدر این تیرها قرآن جسمت را / که با هر ضربه ­ای یک لفظ بسم ­الله می­افتد

بازگشت کبوتران زیباست

کوچه کوچه زمین چراغانی­ست / باز هم صحن آسمان زیباست / باز کن چشم را زمانۀ پیر / بازگشت کبوتران زیباست

زبان حال پدران شهدا

سکوت کردی و رفتی مگر رها بشوی / پدر بسوزد و تو بغض بی صدا بشوی / تو سرو بودی و هرگز گمان نمی­کردم / میان باغچۀ قاب عکس جا بشوی

نامه­ ای را که به مقصد نرسید آوردند

خبر این بود که یک سرو رشید آوردند / استخوان­های تو را در شب عید آوردند / جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند

و در تاول ­های پوستت عملیات­ های زیادی شبیه ­سازی می­شوند

سال­ها پیش دریا به سرش می­زند / که به دلش بزند! / رفت و آنقدر رفت... / که از تمام خطوط مقدم تجاوزکرد

کیست این مرد که سردار دل خوبان است

کیست این مرد که سردار دل خوبان است / در سرش صوت اذان، ندبه‎ی دلکش یک عمر / لحظه ­ها می­گذرند از پی هم بی ­برگشت / می­رود تا برسد او به مرادش یک عمر

شکست

ميهمان ما شده / باز هم دايی جواد / مهربان و خنده روست

شلیک کن به سینه‌ي من ذاقه‌ها پر است

خالی کنید در بدن من خشاب را / باور کنید جادوی سرب مذاب را / این سیل تا فرا نگرفته است شهر را / در نطفۀ خودش بکشید انقلاب را

پرنده شد

پنجره به پنجره تمام شهر / دیده ­بان جنگ بود

یک آسمان پروانه

یک قاب عکس کهنه دارد / از عکس بابا در جوانی / می­گوید او پیش خداوند / دارد بهشت جاودانی

عکسی به خانه آوردند

خبر چه بود که آن را شبانه آوردند؟ / غمی بزرگ به این آشیانه آوردند

پيرمرد و حافظ

پسرك رفت به سربازي و بعدش جبهه / پاسداري خبر آورد كه مفقود شده‌ست / پيرمرد و زنش از غصّه‌ي تنها فرزند / چهره‌شان چين و چروكي و غم‌آلود شده‌ست

چه کسی گفته که مفقود­الاثر هستی تو؟

رفتی اثبات کنی مرد خطر هست هنوز / جاده تاریک ولی اهل سفر هست هنوز

فقط براي تو

هنوز هم گاه به ­گاه / با چفيه تنت را خشك مي­كني / هنوز هم مشامت با شنيدن بوي باروت

شهید گمنام

خیره بر رسم تو مانده­ ست مرام دنیا / بوی عطر تو گرفته­ ست تمام دنیا / بی نشان پر زدی از خاک، و کاری کردی / تا بماند عطش نام به کام دنیا

برای شهید مصطفی احمدی روشن

ترسیده این قوم حقیر روبه رو از ما /اینک که در میدان شنیده‌های وهو از ما / ما را بگو بیهوده از مستی نترسانند

پهلوانان

گذشتگان تو اکنـون به خواب­ها رفتند / چگونه شد که عزیزان به قاب­ها رفتند؟! / چه ­طـور شد کـه گلـوهای دوستان بهـار

جویبار سنگر

يك مي­روي و هزار بر مي­گردي / شبگردي و شب­ شكار بر مي­گردي

شوق وصل

خانه لبریز خنده و باران، آمدی با صدای سبز اذان /در نگاهم غزل غزل هیجان،بر لبم شکر خالق سبحان /مادرت آب بود و آیینه، دل پاکش زلال و بی کینه

سروده محمدحسین ملکیان؛ تقدیم به سربازان میهنم

کسی شبیه به تو، یا کسی شبیه من است / کسی که دغدغه ­اش پاسداری از وطن است
طراحی و تولید: ایران سامانه