شهيد «عباس جريان» در قسمت سوم وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «چشم از همه چيز پوشيدم عشق خدا مرا آشفته کرد که ديگر طاقت دوری خدا را نمی‌توانستم تحمل کنم طاقت دوری شهيدان را نمی‌توانستم تحمل کنم اين همه محبت به پدر و مادر فاميل فرزند و همسر همش پوچ شد در مقابل خدا به چشم بنده تهی بود.»

عشق به خدا مرا در مقابل خانواده ام محکم تر کرد

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهيد «عباس جريان»، یادگار علی اکبر و سکینه یازدهم خرداد ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. او تاپایان سوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سال۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر ششم اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شکم و گردن به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

بیشتر بخوانید: آرزویش خدمت به خانواده بود 

می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم

دعای پدر و مادر باعث رسیدن به رستگاری می‌شود

قسمت سوم وصيت‌نامه شهيد «عباس جريان» را در ادامه مرور می‌کنیم:

چند کلمه‌ای سخنی دارم به همسرم:

همسرم اولاً مرا حلال کن. ثانياً رفتار و کردارت را چنان کن مثل همسران صبور شهيدان گذشته باش. بلکه الگوتر از همه همسران شهيدان باش و با اين روش و عملت چشم منافقان را کور کن و زينب را چنان تربيت کن که فرزند شايسته‌ای برای جامعه باشد.

و ای برادران و خواهران و ای جوانان که فرزند داريد به بهانه فرزند و همسر و غيره به جبهه نمی‌رويد بدانيد اينها مانع حساب نمی‌شود به خداوند نمی‌توانيد گول بزنيد خداوند هميشه در کمين همه بشرهاست و بدانيد بنده برای فرزندم زينب اينقدر علاقه داشتم که خدا می‌داند ولی چشم از همه چيز پوشيدم عشق خدا مرا آشفته کرد که ديگر طاقت دوری خدا را نمی‌توانستم تحمل کنم طاقت دوری شهيدان را نمی‌توانستم تحمل کنم اين همه محبت به پدر و مادر فاميل فرزند و همسر همش پوچ شد در مقابل خدا به چشم بنده تهی بود. عشق خدا باعث شد که هيچ لحظه‌ای به فکر خانواده نباشم.

دوباره تکرار می‌کنم به خدا سوگند به خداوند نمی‌توانيد با اين بهانه‌ها گول بزنيد به خود آئيد و به جبهه بشتابيد به فرموده امام لبيک گوئيد.

والسلام/ یکم اردیبهشت ۱۳۶۵/عباس جريان.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده