روایت حماسه روستای قلعه نو کهنک در کتاب «قلعه قیام»
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، کتاب «قلعه قیام» به روایتهایی از زندگی شهدای قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ روستای قلعه نو کهنک میپردازد و مصائبی از قیام خونین مردم جانبرکفی بود که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند را روایت میکند. این کتاب به قلم «رحیم مخدومی» نگاشته شده است و توسط «نشر شاهد» منتشر شده است.
و حالا بشنوید نقل اکبر اردستانی، فرزند ابوالقاسم را.
«وقتی پدرم به شهادت رسید،۳۱ سال داشت. برادرم اصغر ۱۰ ساله بود، من ۷ ساله و خواهرم کبری ۴ ساله. تصاویری که از ۷ سال زندگی زیر سایهی پدرم در ذهنم مانده، همگی شیرین است. یک بار مرا با خودش برده بود بیابان؛ سرِ زمین کشاورزی. او کار میکرد و من بازی. طالبی و گرمک بود. گرمای تابستان را از چهرهی برشتهی بابا تشخیص میدادم و سختی کارش را از عرقی که پیراهنش را خیس کرده بود.
من، سنگ و کلوخ برمیداشتم، پرتاپ میکردم این طرف و آن طرف. داشتم قدرت پرتابم را اندازه میگرفتم. آن موقع شش ساله بودم؛ یک سال کوچکتر از سن مدرسه و یک سال پیش از آن واقعهی عظیم!
یک ماشین وانت داشت از کنار مرزعه میگذشت و من همچنان به سنگ بازیام ادامه میدادم. این بار وقتی سنگم را پرتاب کردم، صدای شکستن شیشه آمد و وانت ایستاد. وقتی راننده پیاده شد و با عصبانیت به من نگاه کرد، فهمیدم آن صدای شکستن شیشه با سنگ پرانی من ارتباط دارد. خیلی ترسیدم. بابا خودش را رساند. نگاهی به من کرد و نگاهی به ماشین. گفت: «چیزی نیست.»
«نشر شاهد» کتاب «قلعه قیام» را با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه، در ۱۱۳ صفحه، قطع رقعی و در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.
انتهای پیام/