شهید «محمد صالحی» در قسمت دوم وصیت‌نامه‌اش نوشت: «من از شما مى‌خواهم در مراسم دعاى كميل و توسل شركت كنيد و اگر مى‌توانيد هفته‌اى يک روز روزه بگيريد و هميشه به ياد مرگ باشيد تا هواهاى نفسانى به شما غلبه نكنند و اين دنياى فريبنده شما عزيزان را نفريبد.»

توصیه های یک شهید بسیجی: با هوای نفس خود مبارزه کنید

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید محمد صالحی، یادگار «حجت‌الله» و «اشرف» هشتم دی ماه سال 1347 در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر هجدهم فروردین ماه سال 1366 با سمت فرمانده دسته در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سینه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال 1379 پس از تفحص، در بهشت‌زهرای شهرستان‌تهران به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید: مرگ با عزت بهتر از مرگ ننگین است 

با سلام و درود بر ائمه اطهار و اولياى خدا و ادامه‌دهندگان راه بزرگواران و با سلام بر مشاهده‌كنندگان حسين(ع) در دم آخر كه مرغان باغ ملكوتند آنان كه روح مطهرى داشتند و همچون اسدالله كار كردند و دست غيب همراهشان بوده و بهشتى شدند.

خدايا؛ من شمعم، مى‌سوزم تا راه را روشن كنم فقط از تو مى‌خواهم كه وجود مرا تباه نكنى و اجازه دهى تا آخر بسوزم و خاكسترى از وجودم باقى نماند. دوست دارم جز خدا چيزى نبينم و نجويم و جز خدا تسليم چيزى نشوم من با ايمانى كه به معبودم و پيامبرش و دوازده امام دارم و با هدفى روشن به جبهه آمده‌ام.

پروردگارا؛ در اين لحظات حساس وداع با زندگى و عالم و لحظات رسيدن به لقاى تو مرگ در برابرم زيبا شده است. به من اجازه بده كه در جوارت قربانى شوم و خونم بر خاک ريخته شود.

خدايا؛ تو را شكر مى‌كنم كه باب شهادت را به روى بندگان خالصت گشوده‌اى و مرا در راه حق و سعادت قرار داده‌اى و توفيق دادى كه به جبهه بروم تا بتوانم وظيفه شرعى خود را در حد تواناييم انجام دهم. من چند بار در جبهه بوده‌ام و دوبار تركش خوردم و لياقت شهادت را نداشتم و خيلى متاسفم دوست داشتم مثل مولايم حسين كشته شوم و بدنم پاره‌پاره شود تا نزد مولايم سرافكنده نباشم من چگونه به شهدا نگاه كنم چون همه با مرگ با عزت پيش مولايشان رفتند.

صحبتى با خانواده‌ام دارم پدر و مادر عزيزم براى بزرگ كردن من خيلى زحمت كشيديد اگر من به شما بدى كرده‌ام و يا حرف شما را گوش نكرده‌ام مرا ببخشيد و حلال كنيد. مادر جان براى من گريه نكن و خوشحال باش و مراسم را ساده بگيريد.

برادران و خواهرانم مرا حلال كنيد. از تمام مردم و آشنايان و بسيجيان مى‌خواهم برايم طلب مغفرت كنند و برايم نماز شب اول قبر بخوانند و مرا در دعاهاى كميل و توسل فراموش نكنند و اگر كسى را ناراحت كرده‌ام مرا حلال كند.

سخنى نيز با بسيجيان دارم آيت‌الله بهشتى درباره شما مى‌فرمايد: بسيجيان مرغان آغشته بخونى هستند كه جايشان در اين دنيا نيست. افتخار مى‌كنم به شما كه اينگونه جبهه‌ها را پر مى‌كنيد و در محله‌ها شبها بى‌خوابى مى‌كشيد. شما زاهدان شب و شيران روزيدم.

من از شما مى‌خواهم در مراسم دعاى كميل و توسل شركت كنيد و اگر مى‌توانيد هفته‌اى يک روز روزه بگيريد و هميشه به ياد مرگ باشيد تا هواهاى نفسانى به شما غلبه نكنند و اين دنياى فريبنده شما عزيزان را نفريبد.

وصيت مى‌كنم كه با هم دوست باشيد و وحدت را حفظ كنيد و من پس از ماهها انتظار و روزها هجرت آخر به آرزوى خود مى‌رسم و خدا دوست دارد عاشق خود را با تنى پاره‌پاره و با بدنى خون‌آلود در بر گيرد پس خداى من شكر ترا كه اين بدن گناهكارم به خاطر تو پاره‌پاره شود و سپاس تو را كه خون من در راه تو ريخته شود من رفتم جبهه تا قبر حسين (ع) را زيارت كنم ولى خود امام حسين (ع) را زيارت كردم.

بار الها نمى‌خواهم كه در بستر بميرم*** ياريم كن تا به راهت در دل سنگر بميرم *** دوست دارم در ميان آتش و خون و گلوله *** دور از كاشانه و خواهر و مادر بميرم *** دوست دارم همچون باران بر تنم خمپاره بارد پيكرم گردد به مانند گل پرپر بميرم دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت جرعه‌اى نوشم ز دست ساغى كوثر بميرم دوست دارم از همه بهتر بميرم همچو مولايم حسين بن على بى سر بميرم دوست دارم از همه بهتر بميرم تا بخون غلطان شوم همچو على اكبر بميرم / والسلام

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده