مرگ با عزت بهتر از مرگ ننگین است
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۲
من با این حال خدا را شکر می کنم ولی چه خوب بود که در جبهه کشته می شدم و از تمام مردم و همسایه ها و دوستان و آشنایان ، بسیجی ها و غیره می خواهم برایم طلب مغفرت کنند...
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید محمد صالحی، یادگار «حجتالله» و «اشرف» هشتم دی ماه سال 1347 در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود. او تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر هجدهم فروردین ماه سال 1366 با سمت فرمانده دسته در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سینه به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال 1379 پس از تفحص، در بهشتزهرای شهرستانتهران به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیتنامه شهید را در ادامه مرور میکنیم:
فرازی از وصیتنامه شهید را در ادامه مرور میکنیم:
من که چند بار در جبهه بودم که دو بار ترکش خوردم و لیاقت شهادت را نداشتم و خیلی متأسف هستم از اینکه می خواهم با مردن ننگین بمیرم دوست داشتم مثل مولایم حسین(ع) کشته شوم و بدنم پاره پاره شود تا سرافکنده نزد مولایم نباشم.
چقدر من گناهکارم و خار و ذلیل هستم که این مرگ ننگین را پذیرفته ام من چگونه به شهدا نگاه کنم، چون همه با مرگ با عزت رفتند پیش مولایشان ولی من هم با مرگ ننگین. من با این حال خدا را شکر می کنم ولی چه خوب بود که در جبهه کشته میشدم و از تمام مردم و همسایهها و دوستان و آشنایان، بسیجیها و غیره میخواهم برایم طلب مغفرت کنند و طلب آمرزش گناهان و برایم نماز شب اول قبر بخوانند و اگر من کسی را به گمراهی کشیدهام خدا او را به راه راست هدایت کند و مرا ببخشد و اگر کسی را اذیت و آزار کردهام یا با او تندی کرده ام یا با اخلاق دیگر با او رفتار کردهام مرا حلال کنند و برایم استغفار کنند و از همه میخواهم که مرا ببخشند و عفو کنند و می خواهم در دعای توسل ها و کمیل ها مرا فراموش نکنند و برایم استغفار کنند.
چقدر شرمگین و شرمسار و سرافکنده ام که می خواهم با این مرگ ننگین بروم آخه من چقدر در درگاه خداوند پست و ناچیز شده ام که می خواهم با مرگ در بستر بمیرم.
من چگونه با این کوله بار سنگین پر از گناه پیش خدا بروم و نمی دانم چه بنویسم ... هیجان و ناراحت هستم می خواهم گریه کنم که خدا مرا ببخشد و مرا از فشار قبر دور بدارد چون خیلی از فشار قبر می ترسم.
خوب حالا به آخر نامه رسیدم چه کنم ، ای پروردگارا ، ای رحمان و رحیم ای بخشنده ی مهربان مرا عفو کن و اگر مردم مرا روز جمعه یا روز پنجشنبه (بعد از ظهر) دفن کنید حتما این را عمل کنید. حالا صحبتی با خانواده ی خود و مردم دارم: پدر و مادر و خواهر و برادر عزیز مرا حلال کنید مخصوصاً مادرم که خیلی زحمتها برایم کشیده است پدر تو هم همینطور مرا حلال کنید.
خوب حالا به آخر نامه رسیدم چه کنم ، ای پروردگارا ، ای رحمان و رحیم ای بخشنده ی مهربان مرا عفو کن و اگر مردم مرا روز جمعه یا روز پنجشنبه (بعد از ظهر) دفن کنید حتما این را عمل کنید. حالا صحبتی با خانواده ی خود و مردم دارم: پدر و مادر و خواهر و برادر عزیز مرا حلال کنید مخصوصاً مادرم که خیلی زحمتها برایم کشیده است پدر تو هم همینطور مرا حلال کنید.
ای پدر و مادر چه کنم هر چه فکر میکنم نمیتوانم زحمتهای شما را جبران کنم فقط من ناراحت شما هستم چون خیلی ناراحتتان کردهام. خواهر و برادرم خیلی سرافکندهام از اینکه اذیت و ناراحتتان کرده ام ولی مرا بخاطر خدا ببخشید.
و ای مردم: من کوچکتر و حقیرتر از آن هستم که برای شما صحبت کنم. اینکه مردم کمی به یاد خدا باشید. کارتان رفتارتان پند واندرز و نصیحتتان و نمازتان برای رضای خدا باشد و می گویم که به فرزندانتان نماز یاد بدهید و به آنها بیاموزید قرآن و احکام خدا و غیره را و به آیندهی فرزندتان آگاه باشید و نگذارید به فساد کشیده شوند و زیاد تکیه کنید روی این فرزندان بزرگتان که خیلی مهم است و همیشه به یاد خدا باشید همه جا و به فکر مرگ و فشار قبر و جهان آخرت، بازگشت همه بسوی اوست که ما آمدهایم در این دنیا که تجارت کنیم و برویم نه اینکه دنبال شهوات نفسانی برویم و سلام.
و ای مردم: من کوچکتر و حقیرتر از آن هستم که برای شما صحبت کنم. اینکه مردم کمی به یاد خدا باشید. کارتان رفتارتان پند واندرز و نصیحتتان و نمازتان برای رضای خدا باشد و می گویم که به فرزندانتان نماز یاد بدهید و به آنها بیاموزید قرآن و احکام خدا و غیره را و به آیندهی فرزندتان آگاه باشید و نگذارید به فساد کشیده شوند و زیاد تکیه کنید روی این فرزندان بزرگتان که خیلی مهم است و همیشه به یاد خدا باشید همه جا و به فکر مرگ و فشار قبر و جهان آخرت، بازگشت همه بسوی اوست که ما آمدهایم در این دنیا که تجارت کنیم و برویم نه اینکه دنبال شهوات نفسانی برویم و سلام.
انتهای پیام/
نظر شما