تکیه گاهی مطمئن و یاوری مهربان بود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید «علی بلورخانی» در تمام برخوردهای اجتماعی مصداق خلق تبسم پیامبر اکرم (ص) بود ولی در بشاش بودن از دایره ادب خارج نمی شد. دوستدار مهمان بود و اغلب از آشنایان و اقوام دعوت می کرد تا در منزلش مهمان او باشند و با تمام وجود در خدمت مهمان بود. در مراسم خواستگاری خواهر خانم خود چنان با خواستگار او گرم گرفته بود که پدربزرگ عروس گمان برده بود این دو، با هم صمیمی اند و برای تحقیق درمورد داماد جواب مثبت داد. بعداً معلوم شد که علی با او گرم گرفته است و اصلاً یکدیگر را نمی شناختند.
خانواده دوست
علی مصداق یک انسان خانواده دوست بود. برای همسرش تکیه گاهی مطمئن و یاوری مهربان بود و در طول زندگی کوتاه خود با همسرش حتی یک لحظه از محبت به او غافل نبود و لحظه لحظه از طریق تلفن خود را در کنار همسرش محسوس می ساخت. من و مادرش نیز در همه سالهایی که در کنار ما بود و یا دور از ما، ذره ای از او نرنجیدیم و بر خلاف عقیده من و مادرش قدمی بر نداشت. در هر امری اولین مشاوران او ما بودیم.
علی اهل سفر
تقریبا می توان گفت علی به تمام نقاط دیدنی کشور سفر کرده بود چه با ما و چه با دوستان. تمام اوقات فراغت را با خانواده یا دوستان صمیمی در سفر بود و حسن خلق و خوش رویی و بذله گویی های او رنج سفر را بر همه هموار می کرد. گویی اصلا راهی نرفته بودیم. در طول راه چنان با ذوق و شوق سخن می راند که گذر زمان و گذر راه را حس نمی کردیم. با خود می گفتیم کاش این راه تا ابدیت ادامه یابد و علی همچنان لب بگشاید و قند بیفشاند.
ساده زیستی و فقیر نوازی
علی مصداق «یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله» بود. در اوج جوانی با اینکه شغل خطیر و جایگاه اجتماعی والایی داشت از تجمل دوری می کرد و در عین سادگی از هیچ چیزی برای خانواده خود دریغ نمی کرد و برای شادی آنان می کوشید. همین ساده زیستی او موجب شده بود که در جامعه خویش برای فقرایی که می دید حامی باشد و در حد وسع خویش برای شادی قلب های محرومین می کوشید. بعد از شهادتش تازه فهمیدیم چند یتیم که تحت پوشش کمیته امداد بودند از طرف علی حمایت مالی می شدند و اکنون که علی نیست...
ازدواج
با توصیه من و مادرش علی در 23 سالگی به خواستگاری همسرش رفت. او همه چیز را منوط به نظر من کرده بود و گفته بود: پدرم تاکنون برای من بهترین ها را برگزیده است و اکنون نیز هرچه پدرم خواسته باشند همان نیکو است. پس از مراسم خواستگاری، بنابر نظر علی و همسرش مراسم عقد ساده ای در دفترخانه فقط با حضور اعضای خانواده داماد و عروس برگزار شد در عروسی که جمع مهمانان به 100 نفر هم نمی رسید، در نهایت سادگی و بی تجملی گذشت. همسر وی نیز که از خانواده ای فهیم، با اخلاق و مسلمانند با مهریه پایین توافق کردند و هر دو اعتقاد داشتند که شان و مقام انسان، که خداوند به آن می نازد و ملائک به او سجده می کنند والاتر از آن است که با تعلقات پوچ دنیوی سنجیده شود. در طول 2 سال زندگی مشترک با همسرش، در کنار او قلبی آرام داشت و در دوری او قلبش مانند پرنده ای در قفس آشفته و مضطرب بود.
علی عاشق اهل بیت
علی ، جان و روانش با مهر ائمه خصوصا شهیدان کربلا عجین بود. از این رو در این ایام عزیز در هر کجای میهن بود، مرخصی می گرفت و برای برپا نگه داشتن عزای اباعبدالله و خدمت ایشان در پای نذری ها حاضر می شد و با تمام وجود در آماده ساختن جز، جز، غذا با پسر عمه ی مرحومش (سید محمد رحمه الله علیه) می کوشید و به غلامی سالار شهیدان می بالید. امیدوارم اباعبدلله در لحظه شهادت، روح پر فتوح او را در آغوش گرفته باشد و ما از این آزمایش بزرگ الهی سربلند بیرون آمده باشیم.