وصیت نوجوان 14 ساله؛ مبادا در غفلت دنیازدگی بمانید!
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید محمد منصوری، یادگار «حیدر» و «صغری» در سال 1348 در شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. دانش آموز دوره متوسطه بود که به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد. این شهید گرانقدر در مناطق عملیاتی جنوب کشور در بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 در عملیات والفجر یک در منطقه فکه مورد اصابت گلوله دشمنان اسلام قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر وی را در گلستان شهدای حسین رضا به خاک سپردند.
متن وصیتنامه نوجوان شهید محمد منصوری را در ادامه مرور میخوانیم:
«بسم رب الشهدا و الصدیقین»
به نام الله آن یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان و به نام او که هستی بخش و آرامش بخش دلهاست. با درود بیکران بررسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام و با سلام بر مهدی منجی عالم بشریت، بر پا کننده قسط و عدل ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و بر نائب بر حقش پیر جماران حسین زمان و با سلام بر آن کفر ستیزان عابد و تکبیر گویان شاهد و سلاح بر دوشان ماهر و سلام بر شهدای دشت کربلا و سلام بر تو ای حسین ای قاسم ای علی اکبر و سلام بر تو ای شهیدی که می سوزی و روشنی می بخشی و راه را برای گمراهان و خسته دلان در راه مانده روشن میکنی. تو که پرپر میشوی تا از هر قطره خونت عالمی را بیدار کنی. تو که میتپی و با تپشت به مردگان حیاتی دوباره میبخشی. ای برادر بیا و در کنا ر ما بنشین، هر چند که خسته راهی، گرد و غبار راه را از صورت نورانیت پاک کن.
حسین با زینب درد دل کن و بگو بر تو چه گذشت. لب به سخن بگشای خجالت مکش. برادر از گرسنگیها و از رزم های شبانه، از نمازها و دعاها در دل شب بگو. بگو چند بار چشمانت به روی صاحب الزمان علیه السلام منور شده است که نام چادرتان به چادر امام زمان معروف است.
بگو جنایتکاران با عزیزان ما چه کردند، هر چند که تو را نای سخن گفتن نیست پس لااقل بگو با تو چه کردند، بگو کفر پیشگان همچون مولایم سرم را هدف گرفتند، بگو خائنان به اسلام، همچون ابوالفضل عباس دستم را قطع کردند، بگو وابستگان به ابرجنایتکاران قرن قلب کوچکم را که لبریز از مهر و محبت به الله بود نشانه رفتند. ای عزیز (بای ذنب قتلت) اگر در روز قیامت پرسیدند که به چه جرمی کشته شدی چه جواب میدهدی. فریاد برآور به خاطر تحقق بخشیدن به استقرار احکام اسلامی، به خاطر ولایت فقیه.
ای مهربان باری را که بردوشم نهادی چنان سنگینی می کند که نزدیک است کمرم خرد شود. راهی جلوی پای زینب بگذار و پیام و هدفت را بگو که پیمودن راه ناهموار سخت دشوار است. پس برادر و خواهر بشنوید پیام این قاسم زمان این بسیجی سیزده ساله را.
با سلام و درود بیکران بر ولی عصر روحی فداء آن آقا و سرور، امام زمان (عج) آن صاحب الزمان، آن مولا و آن دریای خروشان و با سلام و درود بر امام خمینی آن پیر جماران، آن بت شکن قرن، آن گوه عظیم مقاومت، آن استوره شجاعت و آن ابرمرد تاریخ.
این وصیت نامه حقیر است، آن ضعیف هم از نظر جسم و هم ازنظر عقیده چند کلمه خدمت برادران و خواهران هموطنم و چند کلمه خدمت پدر و مادر عزیزم عرض می کنم. آنقدر به جبهه میروم و آنقدر میجنگم و آنقدر در عملیات شرکت میکنم تا شهید به تمام معنا شوم.
ای جوانان ای پیرمردان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که آقا امام حسین علیه السلام در میدان نبرد شهید شد. شما هم از آن بزرگوار درس بگیرید و به جبهه بیاید که اسلام و قرآن به خون ما و شما احتیاج دارد. ای جوانان هم سن من و بزرگتر از من مبادا در غفلت بمیرید که امام علی علیه السلام در محراب عبادت شهید شد و فرقش شکافت.
مبادا در حال بی خبری بمیرید که علی اکبر و حسین علیه السلام در راه اسلام و با هدف رسیدن به الله شهید شد و ای مادران عزیز مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب که تحمل 72 شهید را نمود بدهید.
همه شما برادران و خواهران مثل مادر وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم پس نگیرید. اگر جسد بچه هایتان پیدا نشد به زمین و زمان بد نگویید، شاید اسیر یا پودر شده باشد. زیرا مادر وهب فرمود: سری را که در راه خدا داده ام پس نمیگیرم.
برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین سلاح و درمان برای دردهاست و همیشه برای خدا باشید و در راه او قدم بردارید و نگذارید دشمن بین شما تفرقه بیاندازد و شما را از روحانیت متعهد جدا کند که اگر چنین کردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
حضورتان را در نماز جمعه و جماعت بیشتر کنید. چون حضور در نماز جمعه و جماعت مشتی محکم بر دهان آمریکاست و درباره امام بیشتر تفکر کنید و در سخنان او بیاندیشید که بسیار خوب و دلنواز است و رهنمودهای ایشان را مو به مو انجام دهید و از یاران امام به خوبی مواظبت کنید و نگذارید پرچم لا اله الا الله بر زمین بیافتد. من را هر جا دوست دارید دفن کنید و اگر امکان داشت به بهشت زهرا ببرید و مراسمی خیلی خیلی ساده و معمولی برپا کنید که اگر غیر از این عمل کنید من راضی نیستم.