نوید شاهد - مادر شهید «علی بیگ محمدی» نقل می‌کند: «به من می‌گفت: مادر عزیزم؛ هیچ وقت از قلبم بیرون نمی‌روی، حتی اگر آن دنیا هم بروم به یادت هستم تو در قلب و ذهنم هستی.»

مادر عزیزم؛ در قلب من هستی

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید علی بیگ محمدی، یادگار «منصور» در سال 1346 در شهرستان صفادشت شهرستان ملارد در خانواده‌ای متدین چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در دامان پر مهر مادر و پدرش گذراند و سپس به دبستان رفت تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی ادامه داد. 11 سالش بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. هنگامی که جنگ در کشور عزیزمان آغاز شد وی قادر به حضور در جبهه نبود.

سال 65 دوران سربازی اش فرا رسید و وارد ارتش شد و در نیروی زمینی ارتش خدمت کرد. در طی 2 سال خدمتش مرتب به جبهه اعزام می شد. پس از اتمام دورهِ خدمت، بصورت داوطلب عازم منطقهِ غرب (قصر شیرین) شد و پس از ۴ ماه حضور در جبهه، در تاریخ چهارم مردادماه سال 1367 به آرزوی دیرینه‌اش رسید و با تأسی از حضرت زهرا (س) بی‌نشان ماند و پیکرش بازنگشت و جاویدالاثر شد.

روایتی از مادر شهید «علی بیگ محمدی» را در ادامه می‌خوانیم:

على هر دو سه ماه یک مرتبه به مرخصی می آمد. آخرین دفعه ای که می خواست اعزام شود گفتم: على جان! تو که خدمتت را کردی، دیگر نرو، الان شلوغ است حمله شده، نرو، بمان تا سر و سامانت بدهم. جواب داد: مادرجان! چه می گویید: من نروم، آن یکی نرود، پس چه کسی باید از این انقلاب و وطن دفاع کند؟ و بالاخره رفت. وقت به مرخصی می آمد از جبه»، تعریف می کرد می گفت: جبهه گلستان است. می گفتم: آخر توپ و تانک و گلوله کجایش گلستان است؟ می گفت: صفایی که آنجاست، معرفت و عشق و اخلاصی که بین بچه هاست جای دیگر نیست، با تمام روزهای سختی اش برای ما بهشت است.

هر وقت از جبهه بر می‌گشت حتما برایم سوغاتی می‌آورد. یک مرتبه یک تابلوی شنی برایم آورده بود که رویش نوشته شده بود. همیشه در قلب منی مادر به من گفت: مادر عزیز ما هیچ وقت از قلبم بیرون نمی روی، حتی اگر آن دنیا هم بروم به یادت هستم تو در قلب و ذهنم هستی، یک مرتبه هم به خانهِ عمه‌اش که در همدان است سر زد. عمه اش تعریف می کند که على آمد به حمام رفت، لباس تمیز پوشید، عطر و ادکلن زد و خیلی شیک از خانه رفت و هنوز بعد از 22 سال هم از او خبری نیست.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده