خون شهید است که به انقلاب تداوم میبخشد
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسینعلی آقاجمالیبرزجانی، یادگار «رضا» و«صدیقه» چهارم خرداد ماه سال 1344 در شهرستان ورامین دیده به جهان گشود. وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 در فکه توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای حسین رضای زادگاهش به خاک سپردند.
متن وصیت نامه شهید «حسینعلی آقاجمالیبرزجانی» را در ادامه مرور میکنیم:
«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ.»
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ · تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
بار دیگر آزمایش عظیم پیش آمد تا راست گویان از کاذبان تمیز داده شوند و در این رهگذر خداوند انسان را دعوت به تجارت نمود. آن تجارتی که طرف معامله خالق انسان و هستی بخش است که یک چیز باید میدادی و آن هم چیزی شیرین در برابر دون صفتان.
اما یک امانت در مقابل متقین و خداترسان که در مقابل آن همه سود کلان که به دست می آوری، چیزی بی ارزش است. در این معامله خداوند جان می گیرد و بهشت می دهد، بهشت ابدیت که در آن هیچ نوع نزاع و اختلافی وجود ندارد، همین نوع افراد غير صالح وجود ندارد. همه شایسته و نیكو چون حول یک محور جمع شده بودند و آن محور الله بود و تمام اله ها را نفی کرده بودند و از معبودهای کاذب بریده بودند و این امتحان از آدم (ع) آغاز شد تا به ابراهیم (ع) رسید و حضرت ابراهیم (ع) از این آزمایش با تمام سختی ها موفق و پیروز بیرون آمد و کارنامه قبول خود را گرفت.
اما جز اندکی از مردم که ایمان آوردند کسی دیگر ایمان نیاورد و ندای ابراهیم (ع) در تمامی آسمانها و زمین پیچیده و مردی بی سواد از قبیله قریش پرچم مبارزه را به دست گرفت و به مبارزه، خط سرخی داد و این پرچم به دست علی (ع) رسید و بعد به حسین (ع) رسید و حسین (ع) ندا در داد: که این درخت تازه را آبی باید داد و این آب به رنگ قرمز و در اصطلاح مذهب تشیع خون است و این آزمایش سختی بود.
باز هم جز اندکی از مردمان، همه مردود شدند؛ وقتی شقاوت را به آن حد رساندند که خود مسلمین بر روی امام شمشیر کشیدند و سر مبارک امام را از بدنش جدا کردند تا برای رهبران کفر به ارمغان برند تا چند روزی در این دنیای مادی بیشتر به زندگی حیوانی خود ادامه دهند.
اما وعده خدا این است که حق همیشه پیروز است هر چند که تمامی کفر دست اتحاد دهند که باطل سر کار بماند. اما امام علی (ع) در نهج البلاغه باطل را و دنیای مادی را مانند کف روی آب تشبیه می کند که زود از بین می رود.
حسين (عليه السلام) ندا داد: «ای به بند کشیده شدگان، ای رهروان خط سرخ تشیع برخیزید و زیر بار ذلت نروید و تن به زندگی ننگین ندهید». ندای حسین (ع) که از عمق جانش نشأت گرفته بود، این حسین که فرزند فاطمه (س) دخت پیامبر (ص) است و پیامبر به آن عشق ورزید طنین افکن شد.
به وسعت عرض زمین و به پهنای تمامی آسمانها و تمامی محورها را پر کرد، اما دنبال این سخن را مستضعفان گرفتند و عاشقانی که معشوق خود را چندین قرن گم کرده بودند. کسانی که از تبار هابیل و هابیلیان بودند، چون قابیلیان بر آنها مسلط شده بودند و حکومت را به دست گرفته بودند.
ندای حسین (ع) به رنگ سرخ محمدی بود و بوی عطر می داد و این بار رهبری از تبار پاک ابراهیمیان و سلاله اطهر زهرا (س) فریاد زد و خروشید که ای رودها به هم بپیوندید و یک سیل خروشان تشکیل دهید که کاخ ستم را براندازد و ویران کند و رهروان او برخلاف تمامی رهروان انبیا و امامان سخن او را به جان و دل خریدند و هم آواز و همگام شدند با حسین (ع) و به سخن «هل من ناصر ینصرنی» امام و سومشان لبیک گفتند و به صفحه نبرد و جنگ شتافتند، همچون پروانه گرد شمع آمدند و دیوانهوار سر از پا دیگر نمی شناختند و راهی دیار حق و دیار عاشقان شدند و معیار های کل جهان را به هم ریختند و جنگ کلاسیک را تبدیل به جنگ عقیده کردند و این بار همچون گذشته، نیروهای باطل در مقابل حق صف آرایی کردند و حق همچون گذشته جای خود را در میان مستضعفان باز کرد و در این نبرد انسان در مقابل گلوله قرار گرفت و بدنش را در مقابل گلوله های سربی قرار داد.
این فنا نیست، عدم نیست، بلکه بقا است و شهادت است که انسان را مصممتر می کند و خون شهید است که به انقلاب تداوم می بخشد و جامعه را به حرکت در می آورد و رسالت سنگین برای آن کسی است که میماند و باید پیام شهید را برساند.
زیرا انقلاب دو چهره دارد: خون و پیام. آنها که رفتند خون دادند، اما آنها که ماندند رسالت زینب وار بر دوش دارند و باید به نحو احسن این کاروان را به مقصد برسانند و از گزند حوادث محفوظ دارند تا این کاروان و ندا به گوش تمام مسلمين و مستضعفان در سراسر گیتی برسد و پرچم «لا اله الا الله» بر فراز کاخهای ابرقدرت ها به اهتزاز در آید.
پدر و مادر عزیزم! که همانند ابراهیم پسرتان را به قربانگاه فرستادید، خداوند، به شما صبر عطا بفرماید.