انقلاب اسلامی، ثمره خون هزاران شهید است
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید محمدرضا رمضانیبرمی، یادگار «احمدعلی» و «زهرا» یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان دامغان به دنیا آمد. در شهرستان دامغان به دنیا آمد. وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و مدتی در بسیج خدمت میکرد و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر پنجم اسفندماه سال 1362 با سمت نیروی واحد اطلاعات - عملیات در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به دست، قلب و سر به شهادت رسید. پیکر او را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
قسمت اول متن وصیتنامه شهید را در ادامه میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
والفجر یا الله یا الله یا الله
«اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان العین الرجیم»
والصلوه و سلام علی عبدالله و رسوله و حافظه سر و مبلغ رسالاته ابوالقاسم مصطفی محمد (ص) و لعنت ا....علی اعدائهم اجمعین من آلان الی قیام الدین.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ.»
اگر گناه بی حد کردم *** دانم به یقین که بر تن خود کردم
از هرچه مخالف رضای تو بود *** برگشتم و توبه کردم و بد کردم
بار خدایا طاعت خود را بر ما الهام فرمای و از نافرمانی خویش دورمان ساز و رسیدن به آنچه را که مایه خشنودی توست بر ما آسان کن و ما را در میان بهشت خود فرود آور و جای ده الهی ما را رهنمون راهی ساز که به تو میرسد و برای رسیدن به تو ما را در نزدیکترین را سپرده، راه دور را نزدیک گردان و دشوار شدید را آسان فرما. ای که هر گریزنده به تو پناه میاورد و هر جوینده ای به تو امید بندد.
با حمد به پیشگاه خدائیکه خونبهای خون شهداست و با درود بر حضرت امام خمینی قلب تپنده امت اسلام و با درود فراوان بر شهیدان گلگون کفن، نوشتن وصیتنامه افراد گنه کار و روسیاهی چون من خیلی مشگل است اما چون سنت حضرت رسول الله (ص) است که باید هر کس که میخوابد وصیتنامهاش زیر سرش باشد این حقیر هم چند خطی به عنوان وصیت مینویسم:
چند وصیتی با پدر و مادر عزیزم که حق بزرگی بر گردن من دارند (البته بیشتر وصایا را شفاعی به مادرم گفتهام) و آن اینکه من خجالت میکشم که چیزی بگویم بخاطر زحماتی که در این مدت برایم کشیدید از تعارف گذشته در این مدت 17 سال من شما را خیلی اذیت کردم و شما را رنج دادم، پدر و مادر حق بزرگی بر گردن فرزند دارند ولی من شرمنده ذرهای از این حق را اداء نکردم و من مدیون هستم به شما و نمیدانم که این دینم را چگونه اداء کنم ولی میدانم که شما مرا حلال خواهید کرد و این حقیر هم اگر لیاقت شهادت داشتم انشاالله شفاعتتان را خواهم نمود.
شما این را باید بدانید که من راهم را آگاهانه انتخاب کردهام و این را هم متذکر شوم که انتهای این راه اگر لیاقت داشته باشم مجروحیت، اسارت، شهادت، مفقود شدن و ... میباشد.
و از اینکه خداوند قادر و رحیم به این حقیر این سعادت عظیم را داد در راه رضای او بجنگم و شهید بشوم خاضعانه به درگاهش سپاس میگذارم. شکر میکنم از اینکه بهجای تنهایی و تاریکی و عذاب برزخ و عذاب و آتش دوزخ و سرگردانی روز محشر به پیشگاه سرور شهیدان برسم که نهایت آرزویم همین است و من هم راضی هستم به رضای خداوند سبحان و شما از این بابت نگران نباشید.
خواهش من در این است که دست از یاری امام امت قلب تپنده مسلمین جهان و ولایت فقیه زمان برندارید و مسئله دیگر اینکه برادرانم را هم طوری بسازید برای فدا شدن در راه اسلام چون ما هستیم که این انقلاب اسلام را که ثمره خون هزاران شهید و مجروح است را باید به پیروزی نهائی برسانیم.
و سعی کنید که پیام خون شهداء را برسانید و راه آنها را ادامه دهید و همیشه شب جمعه بر سر مزارم بیائید تا من در آنجا با شما ملاقات کنم اما فاتحه بر سر قبور شهدای گمنام و شهید بهشتی و شهدای عزیز محله را فراموش نکنید و از خانواده های محترم و معظم شهدا دلجوئی کنید و همدیگر را به فتح کربلا بشارت دهید.
ادامه دارد...