خبر شهادت "آیت الله بهشتی" در روز آخر عملیات
خاطرات دوران دفاع مقدس با همه سختیها بسیار شیرین و لذت بخش است. بنده با توجه به اینکه مدت سه سال و اندی در سراسر سرزمین جبهههای نبرد حق علیه باطل با اینکه در بیش از دوازده عملیات شرکت داشتم. خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کردم.
خاطرات تلخ شهادت همرزمان و خاطرات شیرین حضور در جمع با صفای بسیجیان که
با همدلی و برادری سختی های جسمانی را به فراموشی می سپرد. از جمله مکان هایی که جدا
از سختی های آن با عدم رغبت رزمندگان برای حضور در آن مواجه بود منطقه کردستان بود.
در خرداد ماه سال 1360 همزمان با نیمه شعبان در حالی که حدود 9 ماه از آغاز جنگ تحمیلی نگذشته بود به همراه تعدادی از دوستان عازم منطقه سرپل ذهاب، پادگان ابوذر شدیم هوا بسیار گرم و طاقت فرسا بود. وضعیت جبههها خصوصاً برای برادران سپاه در زمان ریاست جمهوری بنیصدر که امکاناتی به سپاه داده نمیشد با سختیهای مضاعفی همراه بود. برای اولین بار به مدت 10 روز با همراه داشتن تعدادی اسلحه و مهمات سبک که توسط افراد حمل می شد. به خط مقدم قله 802 که در اصطلاح نظامی به سنگر کمین اطلاق میشد اعزام شدیم.
در این منطقه ارتباط با عقبه امکان پذیر نبود، تردد در شب آن
هم بسیار محدود انجام میشد. در این مدت چندین مأموریت این چنینی داشتیم. در آخرین
مأموریت که در منطقهای که راه نفوذی دشمن محسوب میشد و هیچ نیرو و سنگری در آنجا
وجود نداشت و تنها راه رسیدن به آن منطقه به صورت پیاده آنهم در شب بود و در مسیر
حرکت دائماً تذکر فرمانده گروهان مبنی بر اینکه در معرض دید دشمن قرار دارید، به آرامی
حرکت کنید و به همدیگر سفارش می کردیم آیه (وجعلنا...) فراموش نشود تا ساعت 2 بامداد
بود که به منطقه مورد نظر رسیدیم.
برادران تخریب چی راه نفوذی دشمن را مین گذاری کردند و ما مشغول سنگرسازی شدیم حدود پنج روز نگذشته بود که کاملاً به منطقه آشنا شده بودیم که دشمن از وجود ما مطلع شد. و با انواع سلاحها و ادوات نظامی خود از ما پذیرایی میکرد. روز آخر مأموریت خبر شهادت شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی را از رادیو شنیدیم. ساعت 5 بعد از ظهر بود که همگی دور هم جمع شده بودیم و منتظر برادر مهدی پورعباس بودیم که از سنگر بیرون بیاید.
در حالی که او را زیر نظر داشتیم سنگر ایشان مورد هدف موشک 81 قرار گرفت و به شدت مجروح شد. جهت انتقال ایشان با دو قبضه سلاح و یک پتو برانکاردی درست کردیم تا او را به اورژانس رساندیم که بعداً متوجه شدیم در بیمارستان به جمع شهداء پیوست. دوستان همرزم او که بسیار متأثر بودند هر یک در عملیاتهای بعدی به او ملحق شدند من جمله شهید رسول کرمانیان و سیدهاشم میر محمدی و کامل حقیقت. روح همگی آنان شاد و با امام حسین محشور باد.