برادرانی که با هم در جبهه ایثار شرکت میکردند
خاطرات دوران دفاع مقدس با همه سختیها بسیار شیرین و لذت بخش است. بنده با توجه به اینکه مدت سه سال و اندی در سراسر سرزمین جبهههای نبرد حق علیه باطل با اینکه در بیش از دوازده عملیات شرکت داشتم. خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کردم.
خاطرات مربوط به دوران هشت ساله دفاع مقدس برای کسانی که در مناطق جنگی حضور داشته اند. غیر از حوادث و رویدادها، زمانها و مکان ها و همرزمان نیز خاطره انگیز است. و با یادآوری مناطق عملیاتی خاطراتشان تجدید می شود. از جمله مکانهایی که علاوه بر وجود سختی های جنگ که در شرایط عادی نسبت به مناطق دیگر مضاعف بود، شرایط جوی (آب و هوا) و تبلیغات وحشتزای حاکی از درتدگی و سبوئیت دشمن در خصوص مناطق کردستان بود.
نام کردستان در میان مناطق جنگی با توجه به نوع حضور دشمن که نوعاً غافلگیرانه و تحت پوشش بود. از وجوه تمایز این منطقه با مناطق دیگر بود. و از طرفی حضور دو برادر یا سه برادر همزمان با هم در جبهه های جنگ فراوان دیده می شد لکن حضور دو برادر در کنار هم و اعزام همزمان بندرت اتفاق میافتاد.
سال 1362 بنده به همراه برادرم آفا مهدی از طریق بسیج سپاه پاسداران به کردستان اعزام شدیم، منطقه عزیز کندی محل استقرار ما شد. اصلی ترین وظیفه رزمندگان در پایگاه های کردستان که اکثریت قریب به اتفاق آنان را تشکیل می داد، استقرار در پایگاهها و نگهبانی در مقرها و تأمین خطوط ارتباطی بود و وظیفه ما نیز نگهبانی در پایگاهی که در یکی از منازل مسکونی افراد بومی آن محل قرار داشت، خلاصه می گردید.
وجود ما دو نفر دو برادر در کنار هم برای کسانی که می شنیدند کمی باورش سخت بود. به هرحال بنده از این موقعیت گاهی سوء استفاده می کردم. با توجه به اینکه برادرم آقا مهدی فردی منظم و وظیفه شناس بود در ساعاتی که هم زمان نگهبان بودیم.
بنده در کمال آرامش میخوابیدم. که ایشان موقعی که ساعت نگهبانی تمام می شد مرا صدا میزد و میگفت: که نگهبانی تمام شده. ببخشید که از خواب بیدارت کردم بلند شو برو در سنگر استراحت کن. البته خیال آسوده من به خاطر وظیفه شناسی و دقت فوق العاده ایشان بود که به کار و مسؤولیتش بسیار حساس و منظم بود.