همسرم را با شهادت بدرقه کردم|شهادت مزد حمید بود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: به مناسبت هفته نیروی انتظامی و گرامیداشت شهدای ناجا، این بار مصاحبهای با همسرشهید مدافع وطن حمید فعلهگری ترتیب دادهایم و ایشان اشارهای به خصوصیات فردی شهید میپردازد. «حمید فعلهگری» فرزند محمدعلی و ملک از شهدای جان برکف و سرافراز نیروی انتظامی شهرستان قرچک، دوم آذرماه سال 1364 در خانوادهای مذهبی، انقلابی و در شهر قروه از توابع استان کردستان به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. وی پس از اخذ دیپلم در رشته کامپیوتر و گذراندن دوران خدمت سربازی قبل از ازدواج، درسال 1386به استخدام نیروی انتظامی درآمد. وی پس از چندین سال خدمت، پس از اخذ سلاح و مهمات و تجهیزات کافی برای اجرای پایش نوار مرز و سرکشی از عوامل گشت و کمین و برجکهای تابعه به سطح حوزه استحفاظی اعزام شدند و حین کنترل و پایش نوار مرزی در روز دوشنبه 24 اردیبهشت ماه سال 1399به شهادت نایل آمد.
«سمیرا زرین» همسر شهید درگفتگو با خبرنگار نوید شاهد شهرستانهای استان تهران به بیان خاطرات و روایتهای شیرینی ازروزهای زندگیاش در کنار همسرش خود پرداخته که توجه شما را به این گفتگوی خواندنی جلب میکنیم:
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: ابتدا خودتان را برای خوانندگان معرفی کنید.
زرین: سمیرا زرین، متولد یکم مرداد ماه سال 1375در استان سنندج، دیپلمه و خانه دار هستم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:کمی هم در مورد تحصیلات و آخرین مدرک تحصیلی شهید توضیح دهید.
زرین: شهید دوران ابتدایی را در مدرسه شهرستان قروه گذراند و دوران راهنمایی و متوسطه را در مدارس شهرستان قرچک سپری نمود، سپس دوران متوسطه را در هنرستان فنی و حرفه ای در رشته کامپیوتر با موفقیت به پایان برد. آخرین مدرک تحصیلی ایشان کارشناسی امور فرهنگی را از دانشگاه علمی_کاربردی فرهنگ و هنر تهران بود. او برنامه داشت تا مقطع ارشد ادامه دهد که عمرش بیشتر از این نبود.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: نحوه آشناییو ازدواج تان با شهید چگونه بود؟
زرین: باهم هم نسبت فامیلی داشتیم. من دختردایی او بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. شهید اون موقع بیست و هفت سال داشت و من شانزده ساله بودم. بسیار مهربان و با اخلاق بود. من از شهید شناخت کامل داشتم و خوشحال بودم خدا میخواهد مرد کاملی را نصیبم کند. روز پانزدهم تیرماه سال 91مصادف با نیمه شعبان عقد نمودیم و جشن ازدواج مان را آبان ماه همان سال برگزار کردیم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: چند فرزند از ایشان به یادگار دارید؟
زرین: یک فرزند پسر دارم به نام امیرحسین که در سال 1392به دنیا آمد.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: در مورد شغل شهید و دوران خدمت وی در نیروی انتظامی بیشتر توضیح دهید.
زرین: همسرم دوره آموزشی سربازیاش را در بندرعباس گذراند. ابتدا مدت 15ماه بصورت نیروی قراردادی به نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران واقع در جزیره کیش مشغول خدمت بود. از آنجاییکه به نظام علاقه فراوانی داشت، بیست و سوم تیرماه سال 1386 وارد نیروی انتظامی شد و به استخدام این نیرو درآمد. دوران آموزشیاش را مدت نه ماه در مشهد مقدس گذراند، سپس سال 1387 در یگان ویژه استان تهران مشغول خدمت بود. انصافا دوران خیلی سخت و پرمشقتی بود. سال 95 به کردستان منتقل شد و به مرزبانی ناجا این شهر جهت ادامه خدمت معرفی شد. آخرین محل خدمتی وی هم مرزبانی شهر بانه هنگام تامین امنیت و پایش مرزی براثر حادثه رانندگی به شهادت رسید. در کارش هم بسیار موفق بود. کارش را با شناخت و آگاهی انجام می داد و از نظر کاری بسیار باهوش بود. بیشترین کشفیات مواد مخدر را بدست می آورد و بارها توسط فرماندهاش تشویق شده بود.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: ویژگی ها و خصوصیات فردی و اجتماعی شهید چطور بود؟
زرین: بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. همه خستگی های کارش را هنگامی که به منزل می آمد کنار میگذاشت و با لبی خندان وارد منزل می شد. در کارهای منزل از لباس شستن تا نظافت و کارهای دیگر کمک میکرد. همیشه من خودم را خوشبختترین زن دنیا احساس می کردم و به او میگفتم تو مثل فرشتهای برای من. بسیار مهمان نواز بود، معتقد بود کار را باید فقط برای رضای خدا انجام داد. در کارش هم بسیار موفق بود. در محیط کار رفتارش با همکاران دوستانه بود و نسبت به سربازان احترام فوق العاده داشت.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:نقش شهید در تربیت فرزندتان چگونه بود؟
زرین: همسرم برای فرزندم یک الگو بود. تربیت صحیح فرزندانم برایش بسیار اهمیت داشت و برایشان وقت می گذاشت. در خانه بسیار صمیمی و مهربان بود و رفتارش در منزل بسیار دوستانه و همراه با احترام متقابل بود. حتی رفتارش در فامیل الگو و زبانزد بود. به فرزندنمان یاد داده بود که به من و بزرگترها احترام بگذارند. زندگی سادهای داشتیم ولی خیلی شاد و خوشحال و آرامش داشتیم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: از آخرین دیدار با شهید خاطرهای به یاد دارید؟
زرین: صبح روز دوشنبه 24اردیبهشت امسال بود که با من تماس گرفت و گفت: امروز خیلی سرم شلوغه اگر جواب تلفن را ندادم نگران من نباشی. ساعت 6عصر با یکی از همکارانش برای پایش نوارمرزی بانه به گشت زنی میروند و میبینند که گروهک پژاک کمین کردهاند و آنها درخواست نیرو میدهند و در حین درگیری و با توجه به کوهستانی و صعب العبور بودن منطقه، با زبان روزه و در هنگام اذان مغرب به شهادت می رسد. او آرزوی شهادت داشت. الان که به شهادت رسیده حضورش را همیشه احساس می کنم و به خواب من می آید و با او در خواب مثل روزهای زندگی مشترک با او حرف میزنم و خوشحال می شوم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: زماني كه خبر شهادت را شنيديد چه كرديد؟
زرین: روز بعد از این اتفاق به من گفتند؛ حمید حالش خوب است فقط تصادف کرده و در بیمارستان است و تو باید امضا کنی و رضایت بدهی که عملش کنند و من که به خیال خودم همین است و اصلاً فکرش را نمیکردم که برگه جواز دفن را امضا خواهم کرد گفتم: باشه، امضا می کنم. وقتی رفتم بیمارستان با پیکر همسرم مواجه شدم... به یکباره از حال رفتم و وقتی بهوش آمدم شهادتش را به او تبریک گفتم و تمام مسیر بانه تا تهران را در آمبولانس همراهش بودم و با او صحبت می کردم و از می خواستم که مرا تنها نگذارد و مواظب من و امیرحسین باشد تا بتوانم جدایش و شرایط سختی که بعد از او پیش می آید را تحمل کنم و کنار ما بماند.
حضور معنوی ایشان را در زندگی حس می کنم و وقتی مشکلی برام پیش می آید از او طلب راهنمایی می کنم و بهترین راه را همیشه به من نشان می دهد و خدا را شاکرم که خدا یکی از بهترین بندگان را نصیبم کرد.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: در خاتمه اگر سخنی دارید بفرمایید.
زرین: شهدای نیروی انتظامی خیلی مظلوم هستند. اینها برای امنیت کشور جان خودشان را فدا کردند تا کشور در امنیت و آسایش باشد. سفارش میکنم راه شهدا را ادامه دهند و از ولایت فقیه پیروی کنند تا کشور محفوظ و در امان باشد.
گفتگو از سعیده نجاتی