«حکم جهاد»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید محمد اتابکی فرزند«محمد» سال 1343 در استان مرکزی چشم به جهان گشود. او با اخلاق نیکو و مهربانش همه را مجذوب خود نموده بود. ایشان پدر و مادر خود را خیلی دوست داشت. از ویژگی های شخصی وی فردی مومن و متعهد و پیر و ولایت فقیه با گذشت و سخاوتمند بوده و همیشه امر به معروف و نهی از منکر می نمود و همیشه با خود زمزمه می کرد که من باید جان خود را فدای اسلام و مسلمین کنم و باید از ناموس و کشورم دفاع کنم تا زمانیکه خون در رگ دارم.
در جریانات نهضت اسلامی مردم و در مبارزات سال های ۵۶ و ۵۷ دوشادوش امت اسلام با کفر و طاغوت جنگید و چون روح با عظمتش مزین به خلق و خوی بارز اسلامی و انسانی بود به خوبی دریافته بود که طاغوت و راه اعتلای نظام جمهوری اسلامی و برقراری حکومت اسلامی می کوشید.
او عاشق امام و انقلاب بود و عضو بسیج محل زندگی ، متاهل و داری یک فرزند دختر. ایشان با شروع جنگ در شهریور سال 1359 تاب و توان از دست داده بود و دائم منتظر فرصتی بود که در جبهه حضور یابد و به همین انگیزه در سال 1361 در عملیات بیت المقدس شرکت کرد و از ناحیه ی انگشت سبابه آسیب دید. پس از بهبودی در عملیات والفجر چهاردهم مهرماه سال 1362 بر اثر اصابت ترکش به پشت بدن به درجهِ رفیع شهادت نائل آمد.
قسمت اول وصیت نامه شهید را در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ اغْفِرْ ذُنُوبِی کُلَّهَا بِحُرْمَهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
«خداى من،دلم در پرده هاى ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستى گشته و عقلم مغلوب هواى نفسم شده و هواى نفسم بر من چیره آمده،طاعتم اندک،و نافرمانیم بسیار، و زبانم اقرارکننده به گناهان است،چاره من چیست اى پرده پوش عیبها،اى داناى نهان ها،اى برطرف کننده غمها،همه گناهان مرا بیامرز،به احترام محمّد و خاندان محمّد،اى آمرزنده،اى آمرزنده،اى آمرزنده به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.»
به یاد آن کسی که امید بخش قلبها و درهم کوبنده ستمگران است، با سلام به پیشگاه مقدس حضرت بقیه الله(عج) و نائب بزرگوارش برگزار کننده جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود بیکران به خانوادههای شهدای راه حق حقیقت و رزمندگان جان بر کف در جبهه های نور علیه ظلمت و در پشت جبهه که علیه کفار و گروهک های از خدا بیخبر میجنگد و حماسه می آفرینند.
بنابر قوانین شرعی و وظایف اسلامی خویش لازم دانستم چند سطر وصیت خویش را عنوان مطالب زیر کنم تا انشاالله بعد از من و ریخته شدن خونم در راه خدا و پیوستن به لقاالله مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب باشد و همچنین چند رزمنده دیگر به پا خیزد و به رهبری امام بزرگوار عليه كفاران قیام کند.
خداوند بزرگ را حمد و سپاس که چنین سعادتی نصیبم کرده که در
راهش جهاد کنم و در راهش شهید شوم. شکر آن خدای را که چنین قدرت بینش به من عنایت فرمود،
سپاس آن خدای را که چنین راه خودش را بر من آموخت و نگذاشت که همچون منافقان و کافران
عليه دینش قیام و بعد از مرگ دوزخ را پسند کنم، هر چند که من به طعمه بهشت در راه خداوند
متعالی جهاد نکرده ام، ولی مگر آن نیست که خداوند بزرگ وعده جنت را به جهادگران راه
خودش داده است، پس منافقین که یاوه گویان از خدا بی خبرند بدانند که من کورکورانه این
راه سعادتمند را انتخاب نکرده ام، بلکه با خود اندیشیدهام و چنین راه پرافتخاری را
به رهبری امام عزیز که ما را از منجلاب کبر و حسد و فساد بیرون آورد راه الله را که
همان راه مستقیم می باشد رهنمود
فرمود و به ما شناساند که در راه الله جهاد کنیم.
ادامه دارد...
منبع: کتاب گنجینه شهدای بهارستان