شهید «حجت الله ملاآقایی» دانشجوی سال دوم دوره کارشناسی در رشته برق بود که در جهاد سازندگی مشغول کار شد و سپس با سمت فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی در شلمچه به شهادت رسید. روایتی خواندنی از این شهید گرانقدر را در ادامه می خوانید.
دانشگاه جنگ

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید «حجت الله ملاآقایی» یادگار «مردان(فوت 1398)» و «صغری» در سال 1338 در شهرستان ری به دنیا آمد. ایشان دانشجوی سال دوم دوره کارشناسی در رشته برق بود که در جهاد سازندگی مشغول کار شد و سپس از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. این سردار شهید گرانقدر در دوم آذر ماه 1366، با سمت فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به صورت و سینه، به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.

دانشگاه جنگ

با مسعود که برای بدرقه اش کنار اتوبوس آمده بود خداحافظی کرد و سوار شد ساکش را بالای سرش جا داد و روی صندلی کنار شیشه نشست. صدای تق تق خوردن انگشت کسی به شیشه توجهش را به بیرون جلب کرد مسعود بود که اشاره می‌کرد شیشه را باز کند چیه؟ دلت برام تنگ شد؟ تصمیمتو گرفتی؟ تو درست خیلی خوبه ها باور کن اینجا هم میتونی آدم مثمر ثمر و مفیدی باشی. بابا مملکت به دکتر، مهندس احتیاج داره! آره، ولی من آدم این کار نیستم. مطمئنم مسعود. فقط دعا کن آقا جون و مامانم هم راضی بشن بدون رضایت آنها دستم به هیچ کاری نمیره.

باشه پس برو خدا به همراهت من دعا می کنم هر چه صلاح پیش بیاد اتوبوس حرکت کند و مسیر تهران را در پیش گرفت مادر مشغول جارو آپاچی حیات بود دلش می خواست حالا که بعد از یکی دو هفته پسر مهندس از از اراک برمی‌گردد برای سنگ تمام بگذارم کار او در دستانش بود که زنگ حیات در به صدا در آمد چادر آبی گلدارش به شوق دیدار مسافرش به سرکشید و سریع خودش را به پشت در رساند، اما با دیدن حاج آقا پشت در شوق و ذوقش فروکش کرد و به آرامی سلامکرد.

حاج آقا که دلیل آن همه شوق را می‌دانست، خواست سر به سرش بگذارد. علیک سلام خانم نگو که منتظر من نبودی؟! چرا حاجی منتظر شما که بودم، ولی خوب خودت میدونی که حجت قراره امروز... هنوز حرفش تمام نشده بود که خودش را پشت و در کنار آقاجانش پنهان کرده بود، و رو به رویش ایستاد و سلام کرد.

سلام مامان.

- سلام به روی ماهت.

و بعد همدیگر را در آغوش کشیدند.

عطر شمعدانی ها در حیاط آب پاشی شده و نشستن روی قالیچهِ کوچکی که گوشه آن پهن شده بود، طعم چای عصرانه را دلچسب تر می کرد و برای حجت موقعیت مناسبی بود تا بتواند حرف دلش را با آقاجان و مادر مطرح کند.

آقاجان در حالی که چایی اش را روی نعلبکی طلایی رنگ می ریخت، گفت: «خوب بابا جان، بگو ببینم چه خبر از درس و دانشگاه؟»

حجت همانطور که استکان چای را از دست مادرش می گرفت، جواب داد: «هیچی بابا. اگه خبری ام باشه، مهم تر از این نیست که کل کشور توی جنگه و یک عده زیر آتش تیر و تفنگ صدام از خدا بی خبرن. آدم نمیتونه تو این شرایظ، خیالش راحت باشه. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، بره دنبال درس و دانشگاهش!»

مادر که از حرف‌های حجت حدس هایی زد و دلشوره به جانش افتاد، بلافاصله گفت: «کشور نیروی نظامی کم ندارم مادر. جنگ انشالله زود تموم میشه تو نباید فکرت رو مشغول این چیزها بکنی، اونم تو که این همه سختی کشیدی و تلاش کردی تا یه رشته خوب تو دانشگاه خوب قبول بشی.

اصلا ولش کن این حرف ها رو... دیروز زهرا خانم؛ مادر مریم رو میگم سراغت رو می گرفت. منم بهش گفتم حجتم داره تو اراک مهندسی برق میخونه انشالله بیاد خونه، براش آستین بالا می زنم.

حجت نگذاشت حرف مادرش تمام شود و گفت: «مادرجان! من دارم از جنگ میگم اون وقت شما میخوای واسه من آستین بالا بزنی؟ الان چه وقت این حرفاست.»

با دلخوری است که چای را سر جایش گذاشت. آقاجان که می‌خواست به قائله پایان بدهد، گفت: «خانم بذار بچه از راه برسه، بعد اعصابش را خورد کن.» و بعد رو کرد به حجت و گفت: « آقاجون؟ حرف حسابت چیه؟ فکر نکن نفهمیدم داری این پا و اون پا می کنی که یه چیزی رو بگی.»

- هیچی، با اجازهِ شما و مامان می خوام بگم؛ منم دوست دارم برم جبهه.

مادر گفت: «پس درس و دانشگاهت چی؟! این همه واسه قبول شدن زحمت کشیدی که حالا بذاری بری جبهه؟ آینده ات چی میشه؟ اصلاً آقاجونت هم مخالفه، منم مخالفم. بگو بهش. مرد چرا چیزی نمی گی؟ راضی هستی پسرت بره زیر آتیش تیر و خمپاره؟!»

آقاجان گفت: «چی بگم والا. نه می تونم بگم نرو، نه نمی تونم بگم برو، اله الله الا الله...»

حجت در حالی که بلند می شد، گفت: «باشه من نمی روم جبهه، دانشگاه درسم را ادامه می‌دهم و می شم آقا مهندس! اما اگه پس فردا ازتون پرسیدن مملکت امام زمان جنگ بود و شما چکار کردین؟ چی جواب میدین؟!... ببخشید من برم تو خونه تا اذان نشده یکم استراحت کنم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده