از شهید «حسين محمدی كمال آبادی» روایت شده است: «وقتی به مرخصی می آمد، ماشين پدر را بر می داشت که به او می گفتيم ماشين پدر شده آمبولانس، مجروحين و معلولين جنگی را به منزل می آورد حمام می کرد تفريح می برد.»
تاملی بر زندگی نامه شهید حسين محمدي كمال آبادي درسالروز طلوعش

                                                                                                                                                                   

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید حسين محمدی کمال آبادی در سوم شعبان 1382 که برابر است با نهم دی ماه1341 در يک خانواده مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. حسين اولين پسر خانواده بعد از چهار دختر بود با آمدنش به خانواده نوردگری بخشيد و به خاط همین نامش را همچون مولايش امام حسين (ع) نام خود را با خود آورده بود حسين با خوابي که مادرش در شب قبل از تولدش ديده بود چيز ديگری در خانواده و در فاميل بود روزبه روز بزرگتر شد به طوری که وقتی يک ساله بود بچه سه ساله نشان می داد در همان دوران کودکی نمونه و وابسته بود.

تحصيلات خود را تا سال آخر دبيرستان رسانيد که مصادف با انقلاب اسلامی بود، از همان دوران کودکی و نوجوانی انگار خود را آماده کرده بود تا به اين روز فعا لانه در تظاهرات و راهپيمايی ها شرکت داشت.

در همين حين سنگر مسجد را محکم حفظ می کرد حتی در روز هفده شهريور در ميدان شهدا جز شهادتش را همان روزها منتظر بوديم تا دوروز از او بی خبر بوديم. ايشان دنبال شهيدان و مجروحين بود و هدف او و انگيزه اش هميشه او را وادار می ساخت که در صحنه وجود داشته باشد تا بتواند مشت محکمی در دهان طاغوت بزند و خدمتی به اسلام و انقلاب بکند.

او جوانی پاک و مومن و با تقوا و مدبر، مهربان و اهل مطالعه و تحقيق بود و از اين کارها لذت می برد مثل آدم تشنه که از آب خنک و گوارا را بنوشد. در برخودهای خود هميشه تبسمی شيرين و پر معنی و سازنده بر لب داشت و به ياد خدا بود و در راه خدا کار کردن راموجب جهت گيری صحيح و تعمق فکری در زندگی او شده بود و همه چيز را درک و لمس می کرد.

می دانست از کجا آمده و آمدنش بحرچه بود و در کجاست و به کجا ميرود. هميشه در کارهای انقلاب سريع بود و هيچ وقت از پا نمی ايستاد و هميشه از منافقين که دشمن اسلام وخود می دانست دور بود و از تبعيت رهبری و ولايت فقيه لحظه ای دور نبود. او اخلاق و روحيه ملکوتی اش تمام افراد با او دوست و معاشرت داشتند ودیگران را جذب خود می کرد و بلا خره او دوست صميمی و يار باوفايی برای برادران دينی خود بود.


حسين از اول جنگ در جبهه ها بود از جنوب تا غرب کشور تعليمات اوليه خود را در يزد به پايان رسانيد و اولين گروه يا دسته بود که از مدرسه ايشان به همراهی حسين و سعيد مهدوی يار باوفای حسين و چند تن ديگر عازم جبهه شدند و سنگر مدرسه بی تمام ماند چون برای او اسلام و جهاد در راه خدارا از همه چيز با لا تر می دانست.

به گفته رهبر اهميت سازی قائل بود. در تمام عمليات شرکت داشت در عمليات بيت المقدس در آزادی خرمشهر از ناحيه پا مجروح شد و در والفجر مقدماتی از ناحيه دست. حسين از تمام لحظات زندگی اش اگر در مرخصی بود برای خدا به مردم و مجروحين و معلولين خدمت می کرد.


از شبی که می آمد لحظه ای دريغ نمی کرد ماشين پدر را بر می داشت که به او می گفتيم ماشين پدر شده آمبولانس، مجروحين و معلولين جنگی را به منزل می آورد حمام می کرد تفريح می برد به خانه دوستان و دعای کميل، ندبه و زيارت خلاصه دوروز در اختيارشان بود و بعد دوباره به بيمارستان می برد.


همه روز را در اختيار با خانواده شهدا يا مفقودين، اسرا سپری می کرد و در ميان پايگاه همیشگی اش که در آن بزرگ شده بود حفظ می کرد در خانه اگر بود سعی می کرد با صميميت رفتار کند مسایل مشکل را هميشه با صبر و بردباری آسان می کرد.

ادامه دارد...

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Germany
|
۰۰:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۲
0
0
عزیزانم حسن و حسین جان روحتان شاد و یادتان گرامی باد انشاالله
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده