برگی از خاطرات شهید «ابراهیم سهیلی‌راد»؛
«به سنگری خالی رسیدیم. گفتم: برویم داخل این سنگر و کمی استراحت کنیم. چند دقیقه‌ای استراحت نکرده بودیم، که صدایی شنیدیم. دقت که کردیم، هشت عراقی هیکلی را دیدیم که مجهز به وسایل نظامی، وارد سنگر شدند! تعجب کرده و کلی هم ترسیدیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «ابراهیم سهیلی‌راد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

هشت عراقی هیکلی وارد سنگر شدند!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «ابراهیم سهیلی‌راد»، نهم مرداد ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عباس، شکسته‌بند بود و مادرش صفیه نام داشت، تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت، بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

هشت عراقی هیکلی وارد سنگر شدند!

حسین فریدی روایت می‌کند: در منطقه عملیاتی و به همراه «ابراهیم» بودم. باران می‌بارید و ما هم راه زیادی را طی کرده و خسته، خسته شده بودیم. به سنگری خالی رسیدیم. گفتم: «برویم داخل این سنگر و کمی استراحت کنیم.» چند دقیقه‌ای استراحت نکرده بودیم، که صدایی شنیدیم. دقت که کردیم، هشت عراقی هیکلی را دیدیم که مجهز به وسایل نظامی، وارد سنگر شدند! تعجب کرده و کلی هم ترسیدیم.

از آنجایی که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش، آماده شدیم که به اسارت آن‌ها درآییم؛ لذا وسایل‌مان را جمع کرده و آماده ایستادیم. در حالی که داشتیم از ترس می‌لرزیدیم، یک مرتبه بسیجی نوجوانی پشت سر آن‌ها وارد سنگر شد و به ما گفت: «جا بدهید تا این‌ها هم بنشینند. دُرست است که اسیرند؛ اما نباید زیر باران بمانند.» ما که هاج و واج مانده بودیم، چیزی برای گفتن نداشتیم و مات و مبهوت ایستاده بودیم و نمی‌دانستیم چه کار کنیم.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده