چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۴
خواهر شهید " کرم آزادی خالص " خاطره ای از برادر شهیدش نقل می کند که از حس و حال وی درباره شهادت حکایت دارد.این شهید گرانقدر در دوران اسارت خود در خاک عراق به شهادت رسید و پیکرش همانجا به خاک سپرده شد اما... نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از این خاطرات ایشان دعوت می کند.

گلی که از وطن دور ماند...

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید کرم آزادی خالص نهم تير 1322 ، در شهرستان آبادان به دنيا آمد. پدرش گنجعلي، در شركت نفت كار میکرد و مادرش زينب )فوت 1363 ( نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. راننده و بنا بود. سال1354  ازدواج كرد و صاحب كي پسر و سه دختر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و به اسارت نيروهاي عراقي درآمداو دهم اسفند 1367 ، در اردوگاه عنبر عراق بر اثر شكنجه به شهادت رسيد. پیکر او در رماديِ عراق به خاك سپرده شد.

آنچه می خوانید خاطراتی به نقل از خواهر  شهید " کرم آزادی خالص " است که تقدیم حضورتان می شود:

من شهید می شوم

درمنزل اسفندیار صدایش می کردیم .برادر بزرگ من وفرزند اول خانواده بود. فردی دلسوز برای همه خانواده و فامیل بود .به همه کس درحدتوانش کمک ویاری میکرد. پدر من بازنشسته شرکت نفت آبادان بودو ما هم درآبادان زندگی میکردیم .من حدودا" 13ساله بودم وتازه ازدواج کرده بودم .جنگ که شروع شد به پایگاه بسیج آبادان رفت وثبت نام کرد وبه عنوان یک رزمنده بسیجی درخدمت انقلاب درآمد.

هر وقت از جبهه می آمد همه خانواده را دور هم جمع می کرد و می گفت«شاید این آخرین دیدار باشد» دفعه آخر رفتارش کاملا فرق کرده بود همش سفارش پدر و مادرم را میکرد با گلایه به او گفتم:«کرم تو پسر بزرگ خانواده ایی و تمام دلخوشی پدر هستی نباید برایت اتفاقی بیافتد»

با لبخند نگاهی به من کرد و گفت:«من شهید می شوم و تو باید همچون حضرت زینب صبور باشی»

به گفته هم رزمانش یک روز که می خواستند با عده ای ازرزمندگان جابجابشوند سواربر مینی بوس شدند که مینی بوس آنها با یک مینی بوس دیگری که درکمین عراقیها بود گرفتار شدند و به همراه شهید تندگویان  وزیر نفت به اسارت عراقیها درمی آید. آنطور که بعدا" از زبان آزادگان شنیدیم می گفتند چون کرم عربی بلد بود به اسرا کمک می کرد ومطالب عراقیها رابرای رزمندگان ترجمه می کرد ما پس ازچند سال از او خبر نداشتیم تا اینکه ازصلیب سرخ درخواست کردیم و آنها اعلام کردند که کرم آزادی خالص جزء اسراست.

پس از آن برایمان نامه می داد تا اینکه آتش بس شد و برادرم برای آمدن به ایران درپوست خودش نمی گنجید .با خوشحالی از روزهای آخر اسارتش می گفت ولی در همان روزهای آخر از شدت شکنجه هایی که دیده بود دچار سکته می شود ودرهمان جا به خاک سپرده می شود. پس ازتبادل اسرا با فتوای رهبر انقلاب جسد او را از زیر خاک بیرون آوردند ودر گلزار شهدای آبادان به خاک سپردند. و بدین ترتیب به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده