در عمليات والفجر 6 شجاعانه در دل دشمن در حالي كه با گراي حساب شده تانك ها و سنگرهاي دشمن را سرنگون مي كرد، به پيش مي تاخت. در آن عمليات شاهد شهادت بهترين دوستان خود بود. ولي او تا آخرين قطره ي خون گوشي بي سيم ديده باني را به زمين نگذاشت.
نویدشاهدگیلان: شهيد ايرج شعباني خانه اش در كنــار روستـا بود. وقتي در روستـا از خانه ي او رد مي شدي، ديـگر خانه اي وجود نداشت. در بالاي قله خانه ساخته بود. از كنار خانه اش كه رد مي شدي يا صداي قرآن مي شنيـدي يا صداي سخنراني مرحوم كافي. برادرش نذز كرده بود كه سحر ها اذان بگويد. بلند گوي كوچكي خريده بود. مـردم روستا با صداي اذان او بيـدار مي شدند.
گوهر معرفت/ زندگي نامه شهيد ايرج شعباني
در آن سكوت زيباي سحرهاي روستا بانگ اذان مشهدي حسين جان با نغمه ي بلبلان در هم مي آميخـت و شور و حال خاصي به روستا مي بخشـيد. مي گويند مشهـدي علي كرم در ابتداي كودكي پـدر و مـدر خود را از دست داده بود و با فقــر و تنگدستي و با سختي فراوان زندگي آبرومندانه اي تشكيل داده بود. شهيد ايرج فرزند اول او بود.

 با توجه به بي بندوباري هاي فراوان رژيم پهلوي زمينه هاي فراواني براي انحراف وجود داشت ولي او هرگز به گناه آلوده نشد. وقتي به آن روزگار و اين انسانهاي عجيب و غريب فكر مي كنم، احساس مي كنم خداوند جنگ را براي شكار اين بچه هاي آسماني ايجاد كرده بود. چه قدر زيبا و عجيب اين بچه هاي پاك و صميمي جذب جنگ شدند و چه قدر عاشقانه به سير و سلوك در ميان خاك و خون پرداختند و چگونه سخت ترين حادثه ي تاريخ را به بزم عارفانه تبديل كردند.

سادگي، اخلاص و شجاعت او در جبهه قابل به تو صيف نيست. وجود شهيد ايرج در جبهه غم و غصه را در دل ها خشك مي كرد و خنده و شادماني را بر جان ها مي نشاند. هيچ ادعايي نداشت، خود را كوچك مي شمارد. نظرها را از خود دور مي كرد، كه بچه ها نتوانند پي به عظمت او ببرند و او را در تنگنا باشد. هميشه توپ تعريف و تمجيد و تحسين را به زمين حريف پرتاب مي كرد. به هر كار سختي دست مي زد.

در عمليات والفجر 6 شجاعانه در دل دشمن در حالي كه با گراي حساب شده تانك ها و سنگرهاي دشمن را سرنگون مي كرد، به پيش مي تاخت. در آن عمليات شاهد شهادت بهترين دوستان خود بود. ولي او تا آخرين قطره ي خون گوشي بي سيم ديده باني را به زمين نگذاشت. و به احتمال زياد به گفته ي دوستان مورد اصابت تير مستقيم تانك قرار گرفت و پيكر مطهر او سال  از نظر ها ناپديد گرديد. و مصلحت خداوند جسم خاكستر شده ي او را بعد از سال ها گمنامي نزد پدر قد خميده بر گردانيد تا بوي خوش تربت پسر، پدر هم به سوي او بشتابد و همين طور هم شده، پدر او خيلي زود به سوي فرزند شتافت. امروز هر اندازه كه از تاريخ شهادت او دورتر مي شوم خودم را به او نزديك تر احساس مي كنم. او در لحظه لحظه ي زندگي من حضور تأثير گذار دارد.و بايد اعتراف كنم كه تمامي اين سعي و تلاش من در ثبت خاطرات ماندگار اين پرستوهاي سبك بال فقط و فقط به خاطر يك خنده ي دلرباي شهيد ايرج مي باشد.اگر حضور او در قلبم نبود، به يقين در پيچ و خم هاي زندگي حتماٌ به فراموشي سپرده مي شدم. من يقيين دارم كه اگر به راستي او نمرده است بلكه زنده تر از هر زمان ديگر است فقط ما به ظاهر زندگان، مرده ايم كه نمي توانيم حيات طيبه آن ها را نظاره كنيم. الهي چشم اميد ما به عنايت آنهاست. رفاقت ما را با شهيدان پايدار بگردان.
 لازم به ذكر است زندگي نامه و آثار كامل شهيد ايرج شعباني در جلد اول كتاب گوهر معرفت به چاپ رسيده است.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده