با شهدای غواص کرمان؛
حسن فکر و ذکرش جبهه بود، کلاس درسش در جبهه بود. امتحاناتش در جبهه بود. دیپلمش را در جبهه گرفت آزمون ورودی کنکور را در جبهه شرکت کرد و در جبهه وارد دانشگاه شد.
نوید شاهد کرمان، شهید حسن رجبعلي‌پور چشمه‌گز/ سيزدهم آبان 1345، در شهرستان كرمان متولد شد. دانشجوي مقطع كارداني رشته تاریخ تربیت معلم تهران بود، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم ‌دي1365، در ام‌الرصاص براثر جراحات جنگي به شهادت رسيد. مزار وي در زادگاهش واقع است. برادرش احمد نيز به شهادت رسيد.
حسن گمنام زیست؛ گمنام رزمید و گمنام شهید شد

شعله‌ای که احمد در دل حسن انداخت
اگر می‌خواستی سراغ کبوتران عاشق را بگیری و کبوتر عشق را بیابی و اگر می‌خواستی الگویی از عاشق را برای معبود مجسم نمایی، جز حسن را سراغ نمی‌یافتی. نه من، بلکه هر کس که او را می‌شناخت به این امر اعتراف می‌کرد. کم صحبت بود و اگر کلامی هم داشت جز حرف حق نبود.
خنده‌اش لبخندی بود بر لبان خاموشش. دل به معبود سپرده بود و برای رسیدن به او تمام سختی‌ها را استقبال می‌کرد. روزها روزه می‌گرفت و حتی با کمی نان خالی  و چای افطار می‌کرد. شبهای سرد زمستان را روی فرش و با یک  پتو به عنوان روانداز در اطاقی بدون حتی یک چراغ کوچک می‌خوابید. کمتر کسی متوجه نمازهایش، طاعاتش و عبادات تنهایی‌اش می‌شد. نفس سرکش را مهار کرده  و عنان آن را به دست عقل سپرده بود و خود را با تمام وجود در اختیار معبود قرار داده بود و هر حادثه‌ای را با جان و دل پذیرا بود و با همه مشکلات مبارزه می‌کرد و سرانجام غالب …
از کلاس اول دبیرستان با عشق فراوان به جبهه خود را مهیا ساخته بود و این شعله بعد از شهادت برادرش احمد بیشتر شد.
مادرش سخت مریض بود و دیگر برادرش هنوز بخاطر مجروحیت در عملیات فتح بستان تحت معالجه بود که ساک کوچک برزنتی‌اش را برداشته و عازم جبهه شد. مادرش که خدایش رحمت کند او را، از او خواست تا کمی صبر کند تا وضع بیماری خودش و مجروحیت برادرش بهتر شود؛ و حسن گفت: امام دستور داده و من باید بروم، رضایت پدر و مادر برای دفاع از قرآن و اسلام برای فرد بالغ و جوانی چون من شرط نیست.
و خداحافظی کرد و رفت. قطرات اشک لغزان همچون مروارید برگونه‌ی مادر داغدیده که یک شهید هم تقدیم کرده بود، جاری شد و گفت: برو مادر بسلامت … بسلامت…
او فکر و ذکرش جبهه بود، کلاس درسش در جبهه بود. امتحاناتش در جبهه بود. دیپلمش را در جبهه گرفت آزمون ورودی کنکور را در جبهه شرکت کرد و در جبهه وارد دانشگاه شد.
به عنوان دانشجوی دانشگاه تربیت دبیری تهران در رشته تاریخ شروع به تحصیلات دانشگاهی کرد. باز هم چیزی نگذشته بود که عازم جبهه شد.در هیچ جا ساکن نبود، هیچ کس او را نشناخت، به هیچ چیز دل نبسته بود و خود را وابسته نکرد. به قول معروف یک پایش جبهه بود و یک پایش مدرسه و دانشگاه؛ آری حسن را کسی نشناخت.
گمنام زیست، گمنام جنگید و در آخرین عملیاتی که شرکت داشت عملیات کربلای ۴ (۶۵/۱۰/۴) گمنام به شهادت رسید و در برگ خونینی از تاریخ افتخار آفرین انقلاب اسلامی شکوهمندمان نام خود را ثبت کرد.

منبع: حماسه ثارالله
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده