چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۳
شهید مهدی حیدری فرزند حیدر علی در تاریخ 1/3/1354 در شهر مقدس قم در روستای بیدهند دیده به جهان گشود. او با عضویت وظیفه در تاریخ 10/5/73 به منطقه عملیاتی مهاباد اعزام و در مورخه 11/5/73 در عملیات درون مرزی در محل روستای گاومیشان محور عملیاتی مهاباد در درگیری با ضد انقلاب در اثر اصابت گلوله دشمن به ناحیه سر و سینه به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای بیدهند دفن گردیده است.
 
 
 
 
 
 
 
شهید مهدی حیدری جوان بسیار خوب و با تقوایی بود. در احترام به پدر و مادر و توجه به زیردستان و تهیدستان ایشان نمونه بود. روح بسیار لطیفی داشت. با شوق و ذوق فراوان در سال 1375 برای انجام خدمت مقدس سربازی راهی شد و ابتدا در ارتش ثبت نام کرد. سپس برای اینکه با دیگر رفقایش در یک جا خدمت کنند، به سپاه آمده و دفترچه اش را کامل کرد و دوره آموزش خود را در شهر اندیمشک طی کرد. پس از ورود به شهر مهاباد برای انجام ماموریت و انجام پاکسازی یکی از روستاهای اطراف شهر مهاباد به نام کائولان به خاطر وجود منافقین به اتفاق دسته ای دیگر از سربازان راه اسلام راهی می شوند که در بین راه با مقاومت و حمله ی دموکرات های کرد قرار می گیرند و پس از نبردی سهمگین به فیض شهادت نائل می آیند.
شهید حیدری از زبان پدر:
ایشان بسیار سخاوتمند بود. به یاد دارم در سال های 72 و 73 ما در روستای بیدهند یک دستگاه بادام شکنی داشتیم که ایشان با آن کار میکرد. در آن سال ها او روزی سی هزار تومان درآمد داشت. ما پس از شهادت او فهمیدیم مهدی بسیاری از درآمد خود را خرج جوانان این روستا که از جهت معیشتی مشکل داشتند می کرده و این موضوع را اصلا به ما نمی گفته است.
علاقه ایشان به ساحت مقدس آقا اباعبدالله الحسین (ع) بسیار زیاد بود. برای سال اول که تکیه ی چهارده معصوم بیدهند رسما افتتاح شد، ما اینجا با مشکل فرش مواجه بودیم. به هر حال این مشکل مرتفع گردید. مهدی با حالتی خوشحال نزد من آمد و گفت بابا اگر بدانی چقدر خوشحالم؛ چرا که دیدم تکیه آقا برای محرم کاملا فرش شده است.
شهید حیدری از زبان مادر:
فرزند عزیزم مهدی بسیار به ما احترام می گذاشت. او خیلی به فکر انسانهای ناتوان و ضعیف و پیرمردها و پیرزنها بود. تا می توانست قدمی برای فردی که نمی توانست کاری انجام دهد، بر می داشت. مدتها در بنای یک امامزاده به شکل یک کارگر ساده کار می کرد و از گرفتن مزد و اجر خود پرهیز می داشت. وقتی به او می گفتم مادر؛ خب از این پولهایی که به کارگرها می دهند تو هم بگیر. بالاخره تو هم در امامزاده کار می کنی و هم در تکیه چهارده معصوم(ع). می گفت:  مادرم؛ فرض کنید این پولها را گرفتم. من میخواهم این آجرها و مصالحی که کار می کنم، برای من در قیامت شفاعت کنند و این زحمات را به یاد امام و مولایم امام حسین (ع) متحمل می شوم.
الحمدالله که مهدی در زمانی که به اصطلاح باب شهادت بسته شده بود این لیاقت را پیدا کرد و در خیل عظیم شهدای گرامی وارد گشت.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده