ائمه اطهار

ائمه اطهار

ناموسم در خطر است!

پدر شهید «علی ابوالفضلی» تعریف می‌کند: گفت می‌خواهم جبهه بروم من گفتم: من می‌خواهم برایت مغازه بخرم در آن باش. گفت: «نه! ناموسم در خطر است.» راجع به ائمه گفت، از امام حسین (ع) گفت، گفتم تو از ائمه اطهار نگو، این‌ها یک نور خدایی هستند.

دلنوشته شهید علی حسین رضایی: مادرم! تو از تبار فاطمه ای! قطره اي اشك از چشمانت سرازير نكن

شهید علی "حسین رضایی" گفت :انتظارم از مسلمانان خداشناس و پدر و مادرم اين است كه اين چند كلمه عفونامه را به دست همه آنهائي كه به حقير گاهي نگرانيهائي داشته اند بدهندتا مرا مورد عفو و رحمت خويش قرار دهند.
طراحی و تولید: ایران سامانه