نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شعر دفاع مقدس
بايد بگويم با تمام شرمساري ها/ چيزي نمي فهمند از بوران،بهاري ها/ اي گرد باد وموج و رود و باد وبارانها!/ اي پادشاه سرزمين بي قراري ها!
کد خبر: ۴۶۷۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

روز ميلاد،سرشانه ي تو،خال افتاد/ مادرت خنده زنان گفت:كه اقبال افتاد/ عشق،همراه تو باليد ولي ساعت وصل
کد خبر: ۴۶۷۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۸

غرش چشمه ي يادهاي تو/ رگ درخت عمر مرا به هيجان مي آورد / پريشان از ريشه هاي خويشم
کد خبر: ۴۶۷۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

بر گامهاي خسته مي خندند،نمناكي لبهاي تاولها/ زنجير مي غلطيد ومي پوسيد،در انزواي خشك مفصلها/ اين كفشهاي كهنه مي دانند،من با صداي مرگ،رقصيدم
کد خبر: ۴۶۷۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

حلبچه! اي قهرمان/ عيد خون بر تو گوارا باد/ آيه‌هاي مقاومتت را
کد خبر: ۴۶۷۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

دست در دست من،/ اينك بگذار،/ تا از اين شهر پر از خاطره ،/ بگويم:
کد خبر: ۴۶۷۴۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

خون در ميان قلب شما، گُر گرفته بود/ حتي هوا، در آن ريه‌ها، گُر گرفته بود/ گفتي: دعا بخوان! كه خدا راحتم كند
کد خبر: ۴۶۷۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

مرغي غريبم،خسته ام،بال وپرم زخمي است/ ديگر سر رفتن ندارم،پيكرم زخمي است/ هم زخم كاري دارم و هم درد بي درمان
کد خبر: ۴۶۷۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

به اقيانوسي بدل شد/ ناگاه!/ هيچ ديده اي!/ كه چشمه اي به ناگاه
کد خبر: ۴۶۷۴۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵

يك نفر از كرانه اي مبهم، عاشقانه مرا صدا مي كرد/ نغمه ي آشنا و پر مهرش، مثل خون، در دلم شنا مي كرد/ گر چه در مبهمي مه آلود، مانده بودم غريب و سردرگم
کد خبر: ۴۶۷۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸

آتش خاموش را،خاكستري جا مانده ام/ شعله آهنگم،ولي از شعله ها جا مانده ام/ ريشه ام در آب مي نوشد،سموم درد را
کد خبر: ۴۶۷۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۸

بس كه اشك،از ديده،دنبال تو جاري كرده ام/ هر درختي بود اينجا،آبياري كرده ام / مي شناسم من تو را،اي روز نو،روزي نو!/ زندگي را با نگاهت،نو بهاري،كرده ام
کد خبر: ۴۶۷۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

سرود مخفي ماه/ درنبض پرتلاطم چشمه سار كوچك/ مي‌درخشد و/ تاريك مي‌شود
کد خبر: ۴۶۷۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

شبيه رودي و رفتن،سرودت/ عقابي تو!نبيند كس فرود ت / تب وتاو ل شده، سكوي پرواز
کد خبر: ۴۶۷۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۸

مسافر به خانه نزديك شد و/ رنج سفر را از ياد برد/ موج مرگ/ به پيش وازش آمد
کد خبر: ۴۶۷۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۴

از واژه خون، كفن كفن مي گويم/ از قصه تلخ تير و تن مي گويم/ با خون غزل باز وضو مي گيرم/ با غربت سرخ خاك خو مي گيرم
کد خبر: ۴۶۷۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
کد خبر: ۴۶۷۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

ز راه مي رسد و چادري، به سر دارد/ اگر چه غنچه ولي خار، در جگر دارد/ هزار غنچه اگر بشكفد، ملالي نيست/ ولي شكفتن اين بار، درد سر دارد
کد خبر: ۴۶۷۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

...بيستون / ذره ذره آب مي رود/ درفش/ رو/ هزار بار/ ايستاده مرده است
کد خبر: ۴۶۷۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت
کد خبر: ۴۶۷۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶