شهیدحسن رامه ای

شهیدحسن رامه ای

شب آخر

برادر شهید "حسن رامه ای"نقل می کند:« تاج الدین، همرزم برادرم می گفت: آن شب بعد از نماز، دعا داشتیم. مثل وقـت هـاي دیگـر نبـود. زار مـیزد! کسی تا به حال گریه او را با صداي بلند نشنیده بود. همه فهمیدند که حالش تغییر کرده است. بعد از شام، بچه ها طبق معمول شوخی میکردند. براي اولـین بار بود که شیخ حسن با صداي بلند میخندید. باز هم غیرطبیعی بـود! روز بعـد وقتی با خیرالله گیلوری روي مین رفتند فهمیدم که انگار دیشب پاسـخ خواسـته اش را داده اند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.

نگذارید مرگ سراغتان بیاید

شهید حسن رامه‌اي از شهدای شهرستان گرمسار در وصیت نامه اش آورده است : «برادران و خواهرانم فقط چند کلمه با شما صحبت دارم. نگذاریـد مـرگ به سراغتان بیاید. شما به سراغ مرگ بروید.» متن کامل این وصیت نامه را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه