شهید جانباز مجید نبیل

شهید جانباز مجید نبیل

پرورش مدیران

«تربیت و آموزش نیرو یکی دیگر از ویژگی‌های نبیل بود. ایشان در واقع در همه زمان‌ها و شرایط نسبت به تربیت نیرو و آموزش آنها عنایت ویژه‌ای داشت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

متانت شهید جانباز «مجید نبیل» آشکار بود!

«متانت ایشان آشکار بود طوری که وقتی ایشان در مجلسی حضور داشت آن جمع از چارچوب‌های احترام خارج نمی‌شد و جمع تحت تأثیر ایشان قرار می‌گرفت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

بدهکار انقلاب!

«کسی تاکنون از ایشان نشنیده بود که بگوید من جانباز هستم یا چگونه به درجه جانبازی نایل شده‌ام. ابداً روحیه طلبکاری از انقلاب نداشت و همیشه خود را بدهکار انقلاب می‌دانست ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهید جانباز «مجید نبیل» شوخ طبع بود

«در جمع دوستان بسیار شوخ‌طبع و بذله‌گو بود. به همه انرژی می‌داد. شوخی‌هایش در عین حال که به بکر و جذاب بودند. مؤدبانه و در شأن افراد بیان می‌شدند ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

پرکار و خستگی‌ناپذیر بود

«بسیار پرکار و خستگی‌ناپذیر و درعین‌حال مسئولیت‌پذیر بود؛ طوری که اگر تکلیف بر عهده ایشان قرار می‌گرفت، به‌نحو احسن انجام می‌داد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

ما نباید در محیط کار، سلایق سیاسی را مطرح کنیم

«جلسه‌ای داشتیم که شهید جانباز مجید نبیل از مدیرعامل مؤسسه صندوق قرض‌الحسنه خواست تا نیروها، نظرات و سلایق سیاسی خود را در محیط کار مطرح نکنند و می‌گفت ما نباید در محیط کار، سلایق سیاسی را مطرح کنیم ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

کار برای جوانان را ماندگارترین کار‌ها می‌دانست

«کار برای جوانان را ماندگارترین کار‌ها می‌دانست و خود نیز اغلب با جوانان سروکار داشت و به دقت به پای بحث‌ها و مطالب آن‌ها می‌نشست ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «مجید نبیل» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شهید جانباز «مجید نبیل» ظاهر جوانی داشت

«این‌گونه جانبازان بدلیل عدم تحرک بدنی چاق می‌شوند، ولی او سیستم بدنی‌اش به اصطلاح اتو کشیده بود و ظاهر جوانی داشت و نشان نمی‌داد که ۵۰ سالش باشد ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

مجید لرز شدیدی داشت!

«یکی از بچه‌های بسیجی به محض دیدن من گفت آقافصیح! مجید آقا، فرمانده گروهان ما زخمی شده و اینجاست. رفتم و کنارش نشستم و صدایش کردم. با صدای بسیار ضعیفی پاسخ داد که از ناحیه کمر تیر خورده و قادر به حرکت نیست. لرز شدیدی داشت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خودش را فراموش کرده بود!

«نه تنها خود زندگینامه نوشت نداشت بلکه توصیف و معرفی هم از خویش نداشت و خیلی خودش را فراموش کرده و مسائل جنگ را هم مطرح نمی‌کرد. گاه به نظرم می‌آمد اگر بخواهم مطالبی را در این حوزه از ایشان بپرسم احتمال دارد ناراحت هم بشود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید جانباز «مجید نبیل» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

‌نمی‌دانستیم قطع نخاع یعنی چه!

«برخی از رزمندگان مجروحیت‌هایی در بخش‌هایی از بدنشان داشتند، اما مجروح قطع‌نخاعی برایشان مفهوم نبود و به‌درستی نمی‌دانستیم قطع نخاع یعنی چه و کسی مثل مجید آقا چه سرنوشتی در انتظارش می‌باشد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

روز‌های اعزام به حج شبیه روز‌های اعزام به جبهه بود!

«بعضی افراد ناراحتی جدی خود را از نظر پزشکان پنهان می‌کردند تا از گزند احتمالی ممانعت از اعزام به حج دور بماند. این داستان خیلی به روز‌های ثبت‌نام برای اعزام به جبهه شبیه بود آن روز‌ها افراد کم سن‌وسال که به دلیل لزوم ارائه اجازه والدین مجبور به دست بردن در شناسنامه می‌شدند و تازه اول مشکل را در ستاد‌های اعزام برای خود درست می‌کردند مشابهت‌های زیادی بین این سفر و اعزام به جبهه به چشم می‌خورد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

کمرش شکافته شده بود!

«هنوز مین منور روشن بود و روشنایی می‌داد. مجید و همرزمانش در حال پیشروی بودند، که یک لحظه دیدم مجید آقا بلند شد و به شدت به زمین کوبیده شد. به مجید آقا که رسیدم، از ایشان پرسیدم چی شد؟ گفت: تیر خوردم. گفتم: کجایت تیر خورده؟ گفت: کمرم! این را که گفت به کمرش دست زدم و دیدم گلوله کمرش را شکافته و خون از آن جاری است ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهید «نبیل» تکبیرگویان به سمت دشمن رفت

«شدت شلیک گلوله‌ها و مقابله به مثل آن‌ها به حدی بود که گردان ما زمین گیر شد. در همین لحظات به دنبال نیرویی می‌گشتم، تا تعدادی از بچه‌ها را جمع کرده، برای شکستن خط جلو بروند و معبر را برای عبور سایر بچه‌ها آماده کنند، که چشمم به مجیدآقا افتاد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهید جانباز "مجید نبیل" مقید به رعایت انصاف و حق‌طلبی بود

نوید شاهد - «شهید جانباز "مجید نبیل" در همه امور از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مقید به رعایت انصاف، حق‌گرایی و حق‌طلبی بود؛ لذا از عمق جان و با بینش بالا نسبت به انقلاب اسلامی اعتقاد داشت و هرگاه احساس انحرافی می‌کرد، نسبت به آن حساسیت نشان می‌داد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

مانند شمع آب می‌شد!

نوید شاهد - «از طریق شهید انبارلویی در جریان زخمی شدن مجید آقا قرار گرفتم. بلافاصله مرخصی گرفتم و مستقیم به بیمارستانی که ایشان در تهران بستری بود، رفتم. پدر بزرگوار مجید آقا را دیدم که مانند پروانه‌ای به گرد شمع وجود ایشان می‌گشت ...» ادامه این خاطره از دوست شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه