نکوداشت جانبازان شیمیایی
۰۷/مرداد/۱۴۰۴
۲۱:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
اسناد
عکس
فیلم
کتاب و ادبیات
پژوهش
ویژه نامه ها
شاهد الکترونیک
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
بخش ویژه «شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
تفال به وصایای شهدا
نکوداشت جانبازان شیمیایی
وقتي تمام دردها،ناگفتني هستند...
بگذار!روح شعر هايم،بي قرين باشد/ بگذار!مضمون،در حجاب آستين باشد/ هر كس كه از مضمون سيب وعشق و آدم گفت
و باد مي آيد و هي خاكسترش را...
باد از كنارم رد شد و خاكسترم ريخت، يك چندم من،از تمام پيكرم ريخت/ دنبال نيم ديگرم مي گشتم، اما، آن اتفاق افتاد و نيم ديگرم،ريخت
سوختگان وصال، نكوداشت جانبازان شيميايي
نفس هاي زخمي...
اي پر كشيدنت، گذر از درد و داغ ها، دارد هنوز عطر تو را، كوچه باغها/ اينك به يمن نام تو در بزم قدسيان، خالي شوند و بار دگرپر، اياغها
نشسته در آتش!
ايستاده مي ميرند، در تب پريشاني/ عاشقان"يا زهرا" عاشقان ايماني
نسخه هايش دروغ مي گويند، من كه مي گويم او جنون دارد
نسخه هايش دروغ مي گويند، من كه مي گويم او، جنون دارد/ من كه باور نمي كنم خورشيد، سرطاني به رنگ خون دارد
مي توانستي اي كاش! از من شهيدي،بسازي…
اي نگاه تو سرشار،از عطر مهمان نوازي/ زير باران بي رحم اين عشقهاي مجازي/ كي تنور گلوي تو،مي خواند آواز آتش؟
گل گلزار داوودي ترين گلهاي عالم بود...
دو تا جام هلاهل بود،چشمانش،نمي فهمي/ ولي با مرگ مي رقصيد،دستانش،نمي فهمي/ گل گلزار داوودي ترين گلهاي عالم بود
گفتند: شمشيرهارا، در قاب خاتم، بگيريد!
گفتند از صلح!گفتند: جنگ افتخاري ندارد/ گفتند:اين نسل ترديد،با جنگ كاري ندارد/ گفتند:شمشيرهارا،در قاب خاتم،بگيريد!
قفل در هاي رشادت را، شما وا كرده ايد...
عشق،جز در تاول اين دست و پا،معنا نشد/ هيچكس مثل شما،با شور خود،شيدا نشد/ هيچ شعري،مثل زخم وتاول اين دست وپا
كبوترها همه آماده پرواز در باران...
سكوتو جمجمه،سنگر،صداي موشها،باران / دو پا، يك دست،مي آيند چشم انداز نخلستان/ سپس،هي سرفه هاي خشك وكشدارو كشنده،مرد
عشق، يعني كبوتري بي پر...
از من و نيلي نگاه من، مانده تنها كبوتري، زخمي/ مي نويسم تمامي خود را، بر ورقهاي دفتري زخمي /خاطرات بلند پروازي، از كسالت، به خاك افتاده است
طنين هق هق ابري!...
و زخم شانه ي من هست،تكيه گاه دلت/ شكفته شد گل احساس،در پناه دلت/ طنين هق هق ابري كه چون ستاره،شبي
صدا،صداي خودش بود…
صدا،صداي خودش بود،آب،در اتش/ و سينه سوخته تر،آفتاب،در آتش/ نسيم راه مي افتادو آسمان مي ريخت
صبحي ،كنار پلك تو...
صبحي ،كنار پلك تو، آغاز مي شود/ با چشم هاي خيس تو،همراز مي شود/ فصل وضوي تاول وخون است،روز من
شيوه شقايق هاست، سرخ وبي نشان مردن
وه!چه شوم ووحشتناك،زرد در خزان مردن/ سرو بودن وآخر،در تنور نان مردن/ ترس من نه از مرگ است،مي هراسم از ماندن
شعله اش،هفت آسمان را سوخته...
بغض،دامنگير چشمان من است/ پيچك غم،همدم جان من است/ پيچك دردي كه در من،ريشه كرد
شبيه من تركيدند، بغض تاولهات......
به روي تخت، مچاله شده است، پيكر تو/ كه درد ميكند از زخم هاي بستر تو/ دوشنبه، روز ملاقات، باز آمده است
شبيه شمع،كه در سوگ و جشن مي سوزد...
فقط سكوت،نه!فرياد بي صدايي تو/ سكوت آينه اي !روشني!رسايي تو!/ شبيه شمع،كه در سوگ و جشن مي سوزد
سوختي!پيشتر از انكه به پايان، برسي...
سوختي!پيشتر از انكه به پايان، برسي/ نه به پايان، كه به خورشيد درخشان، برسي/ پرسش سوختنت، ذهن جهان را، آشفت
سموم هرز، به تاراج تو، چه مي كوشند...
دلت اگر چه گرفته،شب از چه، بي ماه است/ بخوان پرنده!سكوت بهار،جانكاه است/ دلت شكسته، پرت خسته،چشمهايت خيس
1
2
3
>
تازهها
تاکید امام علی (ع) بر ضرورت بیداری معنوی در آرامش و سختی
طراحی و تولید: ایران سامانه