روایتی خوانی از همسر شهید «محمد محمدحسینی» منتشر شد؛
شبها تا صبح به نماز شب می پرداختند و گریه می کردند. در قنوت و سجده نمازشان بسیار گریه می کرده و از خداوند شهادت را می خواستند، و نمازشان(نماز شب) را آنقدر طول می دادند که مادربزرگم به سراغشان می آمد. تا او را از آن حال و هوا بیرون بیاورد، ولی پدربزرگم می گفتند: بگذارید به حال خودشان باشند.