بوسه بر تاول

بوسه بر تاول

خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»/ زن ناشناس

يکي از پرستارها گفت :« از سه روز قبل که برادرتان اينجا بستري شده ، خانمي از وي پرستاري مي کرد. امروز که شما آمده ايد، از آن خانم خبري نيست.» هيچ وقت آن زن را نديديم.
خاطراتی پیرامون شهید ابراهیم هندوزاده؛

آرزوی شهادت با بمب شیمیایی!

ابراهیم گفت: «من و رضا عهد کرده بوديم هر دو با هم شهيد شويم. حالا که او شهيد شده، آرزويم اين است كه من هم به وسيله‌ي بمب شيميايي شهيد شوم.» عاقبت ابراهـيم به آرزويش رسيد.
طراحی و تولید: ایران سامانه