احمد عبدالهی

احمد عبدالهی
خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»

چرا بدون اجازه به ساحل رفتيد؟

يك بار ديگر صداي احمد از بي سيم شنيده شد: «چرا بدون اجازه به ساحل رفتيد؟» ديگر بي طاقت شدم. نتوانستم خودم را كنترل كنم.‌ بي سيم را روشن كردم و خطاب به احمد گفتم: «شما كه در ساحل ايستاده ايد، از حال ما خبر نداريد. چهار ساعت زير آب يخ زديم و ..» ادامه این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.

خاطراتی پیرامون شهید « احمد عبدالهی »/ خرمای مرغوب

ناگهان رگهاي گردنش متورم شد. با چهره‌ي برافروخته دست زير كارتن‌هاي خرما زد. به طرف سنگر تداركات دويد و با عصبانيت فرياد زد:« به چه حقي به خودت اجازه داده اي كه خرماي مرغوب را به سنگر فرماندهي بياوري؟!»
خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛

ماهی خوردن ممنوع!

احمد از آن ماهي ها نخورد، كس ديگري هم نخورد. روز بعد وقتي گشت مي زديم، دوباره آن مرد عرب را در حال ماهيگيري ديديم. احمد گفت: « درست حدس زده بودم. او قصد داشت ما را راضي كند تا به كار غيرقانوني خودش ادامه دهد.»
خاطراتی از شهید «احمد عبدالهی»؛

غواصي و بي حيايي!

احمد گفت: « ما از روزي كه غواص شده ايم، بي حيا شده ايم.» با تعجب سوال كردم: « چرا؟» پاسخ داد: « من تا كنون در مقابل كسي لباس عوض نكرده‌ام، حالا هم اگر به خاطر خدا نبود، اين كار را نمي كردم.»
عکس نوشت خاطره ای از شهید «احمد عبدالهی»

استفاده از ماشین بیت المال!

خاطره ای از شهید احمد عبدالهی نقل شده است که نشان می دهد شهید تا چه حدی نسبت به استفاده از بیت المال در امورات شخصی حساس بوده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه