ما همیشه به او سفارش می کردیم که مواظب خودش باشد. چندین بار او را تهدید به مرگ کردند. ما همیشه احساس می کردیم کسی همان لحضه با اسلحه وارد می شود و همۀ ما را به رگبار می بندد...
محمدکریم در جهت پاکسازی منطقه ازلوث وجود ضدانقلاب تلاش های بسیاری کرد و سرانجام توسط مزدوران شرق و غرب دستگیر و پس از تحمل شکنجه های فراوان به همراه برادرش صابر و تعداد دیگری از جوانان روستا تیرباران ، و به شهادت رسید.
با وجود این که اکثر نقاط کردستان و به ویژه روستا ها میدان جنگ و جنایت توسط ضدانقلاب شده بود، داوطلب خدمت سربازی شد تا در ایجاد امنیت در منطقه سهیم باشد...
با مشاهدۀ حضور گروهکهای ضدانقلاب در کردستان و شروع جنایت آن ها، به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد به سپاه پاسداران پیوست. در بسیاری از عملیات های پاکسازی شرکت نمود و بارها مورد تهدید عوامل استکبار قرار گرفت ....
ساعت چهار صبح بود که پدرم سفارش ما را به مادرم کرد و پیشانی مرا بوسید و رفت. نه تنها غروب بلکه فردای آن روزهم نیامد. نگران شدیم و به محل کارش رفتیم گفتند اصلا سرکارش نیامده است...