شهید علی اصغر کلاته سیفری

شهید علی اصغر کلاته سیفری

کرامات شهیدان؛(81) آرزوي نحوه شهادت

وقتي با يکي از همرزمان خود به نام شهيد محمود اصغرنيا عازم خط مقدم بود چون با سرعت زياد رانندگي ميکرد، محمود به او گفت اصغر اين قدر تند رانندگي ميکني نکند اتفاقي بيفتد. اصغر به او گفت نه من اين طوري نمي ميرم...

کرامات شهیدان؛(80) دست شفابخش

يک روز که بعد از نماز کتابي را که درباره امام رضا (ع) و شفا دادن مريض ها توسط ايشان بود مي خواندم حال عجيبي پيدا نمودم و شروع به گريه کردم و...

کرامات شهیدان(38)؛ قامت نورانى

با خود گفتم: حتماً از فرط ناراحتى دچار خيالات شده ام! چون على اصغر را همين امروز دفن كرده ايم . بر همين اساس براى اينكه بر خيالات و تصورات خود غلبه پيدا كنم، صورتم را از آن نقطه برگرداندم ولى حس غريبى به من می گفت دوباره به آن نقطه نگاه كن .

کرامات شهیدان؛(37) دست شفابخش

از اين موضوع خيلى ناراحت بودم. شبى با احساس ناراحتى به رختخواب رفتم و شوهرم را در نظر آوردم و به او گفتم: شما هم كه مرا فراموش كرده ايد و به خواب ما نمى آيى، اين عبارات را با دلى شكسته و چشمانى پر از اشك با همسر شهيدم مطرح كردم و به خواب رفتم.
طراحی و تولید: ایران سامانه