خاطرات و زندگینامه

خاطرات و زندگینامه
شهید عملیات مرصاد«اسداله پناه»

جبهه، زن من است

پدر شهید«اسداله پناه» بیان میکند: وقتی انقلاب شد و جنگ شروع شد او هم طاقتش نیامد می گفت من هم باید بروم. سه ماه با بسیج داوطلبانه به جبهه رفت. می گفتم پسرجان بیا برایت زن بگیرم می گفت: نه جبهه زن من است.
به مناسبت هشتم مرداد ماه ویژه سالروز شهادت

روایت های ناب و شنیدنی از زندگی نوجوان بسیجی و هنرمند روستای دهگلکن شهید سعید طبیبی گشوئیه

هشتم مردادماه،یکی از گرم ترین روزهای تابستان، سالروز عروج آسمانی نوجوان بسیجی از دیار دهگلکن رودان است. نوجوانی که عشق به ولایت و امامت و جهاد و شهادت او را از سرزمین مادری وکانون گرم خانواده اش راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل کرد. سعید طبیبی گشوئیه درحالی که مشغول تحصیل بود وهنوز 17 بهار ازعمرش نگذشته بود پیکرش همچون لاله ای در نبرد با صدامیان ورهروان کفر پرپرشد و روح پاک و معصومش کبوترانه و سبکبال به آسمان پرکشید تا همنشین ملائک گردد. به همین مناسبت خاطرات و برگ های از زندگی این شهید سرافراز را که حاصل گفتگو با خانواده محترم شهید می باشد تقدیم حضورتان می گردد با ذکر صلوات برای شادی روح مطهر شهید!
طراحی و تولید: ایران سامانه