خاطرات شهید میر قربان مطهری منش

خاطرات شهید میر قربان مطهری منش
قسمت سوم خاطرات شهید «میر قربان مطهری‌منش»

لیاقت شهادت، نماز شکرانه هم می‌خواهد

همسر شهید «میر قربان مطهری‌منش» نقل می‌کند: ««خدایا! حالا چه‌ام شده! مگه من نبودم که دیروز تو را بابت دادن سید قربان شکر می‌کردم؟ چرا امروز تو را فراموش کردم؟ چرا خواسته همسرمو زیر پا گذاشتم. باید به نماز بایستم، وقت خواندن نماز شکرانه است.»
قسمت دوم خاطرات شهید «میر قربان مطهری‌منش»

اگر ما نریم جبهه، جبهه میاد پیش ما!

هم‌رزم شهید «میر قربان مطهری‌منش» نقل می‌کند: «گفتم: برادر قیافه‌ات آشناست! از کجا آمدی؟ لبخند دلنشینی زد و گفت: از دامغان. گفتم: پاسداری؟ گفت: پاسدار افتخاری! گفتم: برای چی به جبهه آمدی؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت: اگه ما نیایم جبهه، جبهه می‌آد پیش ما!»
قسمت نخست خاطرات شهید «میر قربان مطهری‌منش»

دوست دارم مانند علی‌اکبر(ع) بمیرم

همسر شهید «میر قربان مطهری‌منش» نقل می‌کند: «به نیت نماز جمعه به طرف مسجد جامع راه افتادیم. تمام راه زیر لب زمزمه کرد که: دوست دارم همچو علی‌اکبر(ع) بمیرم! دوست دارم در دل سنگر بمیرم!»
طراحی و تولید: ایران سامانه