خاطرات شهید مجید آتش فراز

خاطرات شهید مجید آتش فراز
قسمت نخست خاطرات شهید «مجید آتش‌فراز»

مانند اربابش حسین، با لبی تشنه به لقای پروردگارش شتافت

هم‌رزم شهید «مجید آتش‌فراز» نقل می‌کند: «یک بعدازظهر بود که از خط برگشت. گفت: علیرضا! یک لیوان آب خنک به من می‌دی؟ گفتم: تا برگردی آب خنک درست می‌کنم. در حال وضو گرفتن بود که گلوله خمپاره آمد، منفجر شد و سر او را برد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه