خاطرات شهید علی حدادی

خاطرات شهید علی حدادی

با همه وابستگی‌اش به سختی از مادر جدا شد

خواهر شهید «علی جزءحدادی‌مطلق» نقل می‌کند: «دوباره به سمت مادر رفت و کنارش نشست. قدری به صورت مادر نگاه کرد. دست‌هایش را در دست گرفت و بوسید. گفت: «مادرجان! حلالم کن و با همه وابستگی‌اش به سختی از مادر جدا شد. تو دلم گفتم: مگه تاحالا نمی‌رفته؟ چرا آرام نیست؟!»
طراحی و تولید: ایران سامانه