شعر کنگره ایثار

شعر کنگره ایثار

دروازه بان

بابای من دروازه ­بان است / دروازه ­بانی فرز و عالی / سد می­کند دروازه‌ها را / با یک عصای خشک و خالی

مشت‌های کوچک کودکان غزه

حالا در مشت‌های کوچک کودکان غزه / در فریادهای خونین راشل کوری / مقابل بولدوزر­های کر و کور /در گلدسته‌های مسجد روستایی در سوریه / که صدای مؤذنش را به گلوله بستند،

وای اگر پای غزالم به خراسان برسد

عشق یعنی به لبِ قافیه هم جان برسد / عاشق آن نیست به معشوقه اش آسان برسد / «در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی» / وای اگر پای غزالم به خراسان برسد

زبان حال پدران شهدا

سکوت کردی و رفتی مگر رها بشوی / پدر بسوزد و تو بغض بی صدا بشوی / تو سرو بودی و هرگز گمان نمی­کردم / میان باغچۀ قاب عکس جا بشوی

نامه­ ای را که به مقصد نرسید آوردند

خبر این بود که یک سرو رشید آوردند / استخوان­های تو را در شب عید آوردند / جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند

شلیک کن به سینه‌ي من ذاقه‌ها پر است

خالی کنید در بدن من خشاب را / باور کنید جادوی سرب مذاب را / این سیل تا فرا نگرفته است شهر را / در نطفۀ خودش بکشید انقلاب را

پرنده شد

پنجره به پنجره تمام شهر / دیده ­بان جنگ بود

یک آسمان پروانه

یک قاب عکس کهنه دارد / از عکس بابا در جوانی / می­گوید او پیش خداوند / دارد بهشت جاودانی

سروده محمدحسین ملکیان؛ تقدیم به سربازان میهنم

کسی شبیه به تو، یا کسی شبیه من است / کسی که دغدغه ­اش پاسداری از وطن است

«سرو»

مهدی عموی خوبم / از بچه­ های جنگ است

ویلچر سیمی

با ویلچر سیمی / در کوچه می­گردی / چون بچه می­ آیی / با آن که یک مردی

سروده علي احدي تقدیم به شهدای گمنام و مادران شهدا

در گوشه­ اي از خاك كم كم جات پيدا شد / كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد

سروده «علی اصغر شیری» تقدیم به شهدای عاشورایی

دشت را ابر تیره پوشانده، یاسمن‌ها به گریه افتادند...
طراحی و تولید: ایران سامانه