«با عجله خود را به سردخانه رساندم ولی شدت جراحات به حدي بود که نتوانستم فرزندانم را بشناسم. نا اميد شده بودم که يک دفعه چشمم به پای يکی از بچه ها افتاد...» ادامه این خاطره ی به جا مانده از زبان پدر شهید "سعید آذری" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی بخوانید.