شهید درویش میرزاده

شهید درویش میرزاده
خاطره‌‌ای از شهید «درویش میرزاده»

شهید درویش؛ قصه‌ای از ایثار و عشق بی‌پایان

همسر شهید تعریف می‌کند: در غروبی سرد و دلگیر خبر آوردند که درویش همراه پسر مش ابوالحسن توسط اشرار گروگان گرفته شده. سعی می‌کردم خونسردی خودم را حفظ کنم و به بچه‌ها دلداری و آرامش بدم. مردم گیشان آن روز خیلی ترسیده بودند .نیروهای اطلاعاتی تمام تلاش خود را می‌کردند تا شاید بتوانند آن دو نفر را آزاد کنند.

وقتی خبر شهادت شهید "میرزاده" به همسرش می‌رسد

نوید شاهد - همسر شهید "درویش میرزاده" در خاطره ای از همسرش اینطور می گوید: «وقتی خبر آوردند همسرم را ناجوانمردانه به شهادت رساندند، انگار دنیا روی سرم به یکباره خراب شد. من تنها ماندم و پنج فرزند که تنها نان آور خانواده را از دست داده بودند.»
طراحی و تولید: ایران سامانه