ترسیدم نمازم قضا شود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، محمدجواد زمردیان دبیر کنگره شهدای غریب در اسارت که در اولین یادواره شهدای غریب در اسارت شهرستانهای استان تهران سخنانش را با خاطرهای از دوران اسارت آغاز کرد.
ترسیدم نمازم قضا شود
زمردیان در خاطره اسارت خود تشریح کرد: زبانمان مثل یک تکه چوب شده بود. ۲۴ ساعت مجروحیت، سرما، گرسنگی و تشنگی اذیتمان میکرد. فرمانده عراقی ژنرال ماهر عبدالرشید از سر ستون که به سمت اسرا میآمد به جوانان که نزدیک میشد برای نقش بازی کردن ترحمی میکرد و ظرف آب را باز میکرد و کمی به اسرای جوان آب میداد. به اکبر قاسمی رسید، جلوی پایش ایستاد و گفت «چیزی طلب کن» قاسمی هم در جواب گفت «کمی آب به من بده و دستانم را باز کن» من که نوجوانی ۱۶ ساله بودم کمی این درخواست به نظرم سنگین آمد و در دل گفتم «من با سن کمم آب نخواستم». اکبر قاسمی آب را گرفت و شروع به وضو گرفتن کرد و بعد از پیدا کردن قبله به نماز ایستاد. ژنرال عراقی که استاد بازی روانی بود در مقابل اکبر قاسمی کم آورد. اکبر قاسمی هم گفت «ترسیدم نمازم قضا شود». قاسمی زیر ضرب و شتم به شهادت رسید و امروز پیکرش در امامزاده چیذر دفن شده است.
در ادامه این شب خاطره، نمایشی با موضوع مادران چشمانتظاری اجرا شد که فرزندان اسیرشان با شهادت در عراق مانده و هر ساله به نیت زیارت سیدالشهدا (ع) و استشمام بوی فرزندان غریب ایران، به راهپیمایی اربعین میروند.
انتهای پیام/