فرزندانتان را ادامه دهنده راه شهدا تربیت کنید
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید «مظفر هداوند»، یادگار نوراله و آئینه بیستم اسفند ۱۳۴۰ در روستای یوسف رضا از توابع شهرستان ورامین به دنیا آمد. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. دبیر سازمان آموزش و پرورش بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و سوم بهمن ۱۳۶۴در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای سیدفتحالله شهرستان زادگاهش واقع است.
قسمت سوم وصیتنامه شهید «مظفر هداوند» را در ادامه مرور میکنیم:
ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب حضرت فاطمه(س) و زینب(س) را بدهید که زینب اسارت را تحمل کرد و با خطبههای آتشین خود راه شهیدان کربلا را زنده کرد و پیامشان را به گوش انسانهای دین نشناس که حق را نشناخته بودند رسانید که حسین کی بود و چه کرد و چرا شهید شد و به کجا رفت.
امیدوارم همه مادران مثل مادر «وهب» جوانانشان را به جبهه نبرد بفرستند و حتی جسد او را تحویل نگیرند، که مادر وهب گفت: سری که در راه خدا دادم پس نمیگیرم. با امید اینکه اینگونه باشید.
و اینک سخنی چند با مادر، خواهر و برادرم:
ای مادرم، ای مادر مهربانم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر و خمینی رهبر سر ده و سخن شهیدان را به مردم برسان. ای مادرم از رویت خجالت میکشم که نتوانستم جبران این همه زحمات تو را بنمایم. زحماتی که از ابتدا تولد تا به حال برایم کشیدی و در غیاب پدرم به عنوان یک پدر بودی، هرگز فراموش نخواهم کرد.
مادرم با شهادت من چون کوه استوار و مقاوم باش و لحظهای از یاد و نام خدا غافل مباش و بر سر و سینه مزن و در حفظ حجاب که سنگر توست بکوش، چون شهادت آرزوی دیرینهام بود. در راه دین بکوش که هر چه بکوشی کم است.
مادرم هیچ غمی به دل راه نده. چون من امانتی بودم در نزد تو از جانب خدا، مالک مطلق، خداست، ما همه از اوئیم و به سوی او میرویم. چه بهتر که تو این امانت را به سوی خدا، خود فرستادی. روز قیامت در پیش روی حضرت فاطمه(س) و زینب(س) روسفید خواهی بود.
و تو ای خواهرم: ای خواهر عزیز و گرامیم، زینبوار با ناملایمات نبرد کن. چون زینب(س) بردبار باش و برایم ناراحت نباش، چون در راه خدا کشته شدن را از سالها قبل انتظار میکشیدم. مبادا در شهادتم گریه کنی که دشمنان شاد شوند. در حفظ حجاب بکوش و بچههایت را آنگونه تربیت کن که ادامه دهنده راه شهدا باشند.
و ای برادر عزیزم: ای برادر حزب الهی من، میدانم بیبرادری سخت است ولی تحمل کن. مُشتت را گره کرده و بگو افتخار من همین بود. برایم صحبت کن. مبادا ناراحت شوی و دل دشمن را شاد کنی، با شهادت من استوار باش و به قرآن تفکر و تدبر کن. مخصوصاً در این آیه شریفه: «الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
برادرم، امام عزیز و یارانش را تنها نگذارید و همیشه در نمازهایتان امام و رزمندگان و امید امت و امام حضرت آیت الله منتظری را دعا کنید که بتوانند هر چه زودتر بر کفرجهانی پیروز شوند.
به امید آنکه نماز جمعه در کربلا با امامت روح خدا برگزار شود و از آنجا به سوی قدس عزیز حرکت کنید. در خاتمه از تمام اقوام و آشنایان و اهالی محترم روستای یوسف رضا حلالیت می طلبم. در گلستان شهدای سیدفتح الله دفنم کنید.
سیزدهم بهمن ماه ۱۳۶۴/ مظفر هداوند
انتهای پیام/