شهید «محمود کرمی» در قسمت سوم وصیت‌نامه‌اش نوشت: «سنگرم بر من حجله دامادی بود و گلوله‌های منور دشمن که آسمان را آذین بسته بود و زمین را مثل روز روشن کرده بود، گویا سنگر را چراغانی کرده است و تیرها، ترکش‌ها که بر سرمان می‌بارید گویا که بر سرم نقل می‌پاشیدند! و صدای توپ‌ها و خمپاره‌ها که لحظه‌ای قطع نمی‌شدند، گویا عقد مرا می‌خواندند.»

سنگر خونين حجله دامادی‌ام

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید «محمود کرمی» یادگار علی بمان یکم بهمن ماه سال ۱۳۴۵ در شهرری به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و وارد کار شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر دوم بهمن ماه سال ۱۳۶۶ در ماووت عراق در عملیات بیت المقدس ۲ به شهادت رسید. پیکر پاکش را در بهشت زهرای تهران به خاک سپردند.

قسمت سوم وصیت‌نامه شهید «محمود کرمی» را در ادامه مرور می‌کنیم:

شما پدر و مادر عزیزم:

به خدا قسم دوستتان داشتم و همیشه دعایتان می‌کردم، اگر نتوانستم حتی یک لحظه از زحماتی که برایم کشیده‌اید جبران کنم مرا ببخشید، انشاالله که در آن دنیا حتماً شفاعتتان خواهم کرد و می‌دانم که دوست داشتید که مرا در لباس دامادی ببینید ولی از آن موقعی که به جبهه آمدم و لباس رزم به تن کردم آنقدر خوشحال بودم که گویا لباس دامادی بر تن دارم و لباس رزم بر من لباس دامادی بود! و وقتی وارد سنگر می‌شدم،

سنگرم بر من حجله دامادی بود و گلوله‌های منور دشمن که آسمان را آذین بسته بود و زمین را مثل روز روشن کرده بود، گویا سنگر را چراغانی کرده است و تیرها، ترکش‌ها که بر سرمان می‌بارید گویا که بر سرم نقل می‌پاشیدند! و صدای توپ‌ها و خمپاره‌ها که لحظه‌ای قطع نمی‌شدند، گویا عقد مرا می‌خواندند و مرا به سوی خدا دعوت می‌کردند و عروس من مولایم بود! که به او عشق می‌ورزیدم و به سویش شتابان می‌روم. پس خانواده‌ام، خوشحال باشید و لباس شادی بر تن کنید که پسرتان داماد شده و من دامادی در خون را بر دامادی دنیوی ترجیح می‌دهم.

انشاالله اگر خداوند بپذیرد و شما لباس شادی بر تن کنید، تا دشمنان به آن‌هایی که چشم دیدن ندارند و خداوند آنها را کور کرده است بدانند که ما این راه را خود انتخاب کرده‌ایم و این چنین مرگ را عزت می‌دانیم نه ذلت و افتخار می‌کنیم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده