خواهر شهید «سیدسعید بهاری» نقل می‌کند: «یک روز آمد و گفت: می‌خواهم به جبهه بروم! گفتم تو دو سال در شرایط جنگ بودی، چرا می‌خواهی بروی؟ گفت برای دفاع از وطنم. گفتم: سعید تو معلمی، نرو گفت: نگران نباش» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.

می‌خواهم به جبهه بروم!

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید «سیدسعید بهاری»، یادگار سیدعزیز بیست و چهارم اسفند سال ۱۳۳۸ در شهریار به دنیا آمد. تحصیلات خود را  تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفت. در سال ۱۳۵۹ بعد از تحصیلات به خدمت سربازی اعزام شد. او دو سال در جبهه‌های حق علیه باطل مشغول خدمت بود و در سال ۱۳۶۱ به خدمت آموزش و پرورش درآمد. سپس به جبهه اعزام شد. این شهید گرانقدر دوازدهم اسفندماه سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی طلائیه در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و هم تیر ماه سال ۱۳۷۶ پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت و به خاک سپرده شد.

روایتی خواهرانه از شهید «سیدسعید بهاری» را در ادامه می‌خوانیم:

چند سالی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت می‌کرد. بعد به سربازی در خسروآباد آبادان رفت که از شانس او از همان روز جنگ شروع شد. دو سالی با خطر مواجه بود. من هر روز چون تلفن نداشتیم به مخابرات می‌رفتم و از احوال او با خبر می‌شدم خدا را شکر سلامت برگشت.

در مدرسه نبوت و ده حسن خدمت کرد تا اینکه به مدرسه آلارد با ۳۴ دانش آموز جهت تدریس رفت. من سعی کردم همچون مادری مهربان برایش کم نگذارم. هرچه می‌خواست فراهم می‌کردم تا جائیکه می‌گفت: چرا من را با بقیه فرق می‌گذاری! گفتم: آخر تو عزیزی. نمی‌گذاشتم ناراحت شود.

یک روز آمد و گفت: می‌خواهم به جبهه بروم! گفتم تو دو سال در شرایط جنگ بودی، چرا می‌خواهی بروی؟ گفت برای دفاع از وطنم. گفتم: سعید تو معلمی، نرو گفت: نگران نباش، به جای من خانمی از مرخصی زایمان برگشته می‌آید، که آن خانم همسر محمدجعفر رجبی بود که او هم شهید شد. خلاصه او رفت و به حرف من گوش نکرد. گفت: باید بخندی و خوشحال باشی.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده